مسائل متفرّقه اموات
(س 304) چه زمانى احكام ميّت (مانند ارث، وصيّت، عده وفات براى زوجه و...) برميّت بار مى شود؟ از زمان مرگ مغزى يا از زمان جدا كردن دستگاههاى تنفّسى و توقف
ضربان قلب؟
ج ـ از زمانى كه عرفاً بگويند شخص، مرده است و ضربان قلب و جريان خون، به طور
كلّى متوقّف شود، احكام ميّت بار مى شود، و زمان مرگ مغزى، زمان بار شدن احكام ميّت
نيست، هر چند در مورد برداشتن عضو، مانند قلب، منشأ اثر باشد. 20/9/73
(س 305) اگر از پولى كه مشكوك هستيم كه حلال، شبهه ناك و يا مخلوط به حرام است،
كفن يا قبر تهيّه شود، حكم آن چيست؟
ج ـ ظاهراً اشكالى ندارد، ولى بهتر است كه با مجتهد جامع الشرائط يا نماينده او
مصالحه شود، و مراعات احتياط در اين دو مورد شايد مطلوب باشد; ولى در بقيّه زندگى
نبايد به اين نحو، كار را بر خود مشكل نمود، و احتياط زياد، نه تنها غير مطلوب،
بلكه مذموم است. 27/10/74
(س 306) در مورد شهيدانى كه اجساد آنان چند سال در منطقه جنگى بوده و بعداً آنها
را به شهرستان انتقال مى دهند و در آنجا دفن مى كنند، چه زمانى فشار قبر رخ مى دهد؟
ج ـ فشار قبر منحصر به زمين نيست، لذا اگر كسى بين هوا و زمين معلّق و يا در
دريا غرق شده باشد، فشار قبر او به وسيله هوا و درياست; ليكن نسبت به شهيد روايت
داريم كه از عذاب قبر ايمن است. 14/1/75
(س 307) نظر حضرت عالى در باره مجالس ختم، ايّام ثلاثه، تهيّه غذا و امثالهم
براى ميّت چيست؟
ج ـ هر گونه كار خير و برّ و نيكى براى ميّت مفيد است، و مسئله سوم، هفتم، چهلم
و سال، يادآورى ميّت و احترام به مسلمان و طلب مغفرت براى اوست، كه عملى مطلوب و
مرسوم است; ليكن به زحمت انداختن صاحبان عزا و مقروض نمودن آنها كارى بس نابجا و
نادرست است، كه مسلمانان، مخصوصاً در شرايط فعلى، بايد از آن اجتناب كنند، و اعلام
عزا و مصيبت هم به طريق معمول، در همه جا و به نحوى كه ديگران اذيت نشوند، جايز
است. 27/8/70
(س 308) زنى فوت كرده و شوهرش هم نقصان عقل دارد. آيا مخارج تشييع جنازه، اطعام
و مخارج ديگر اين ميّت بر شوهر واجب است يا خير؟
ج ـ مخارج ناهار، شام و امثال آنها بر هيچ كس واجب نيست; ليكن مخارج كفن و دفن و
امور واجبه در تجهيز ميّت، به عهده شوهر است. 23/9/74
(س 309) زن و شوهرى در اثر تصادف فوت كرده اند. درضمن مراسم تدفين و ترحيم هزينه
هايى را دربرداشته است، و شخص متوفّا نيز مقروض است. (با توجه به اينكه متوفّا
داراى كودك نيز هست) تكليف چيست؟
ج ـ مخارج ترحيم به عهده صغار نيست، و ورثه كبير اگر بخواهند، مى توانند از سهم
الارث خودشان حساب نمايند. آرى، مخارج اوليه (مانند كفن و دفن) از مال خود ميّت
برداشته مى شود، و ديون ميّت بايد قبل از تقسيم ارث، پرداخت شود.
7/10/71
(س 310) آيا در مجالس ترحيم و يادبود براى اموات، قرآن خواندن بهتر است يا موعظه
كردن، منبر رفتن و مدّاحى نمودن كه اكنون رايج است؟
ج ـ خواندن قرآن و اهداى ثواب آن به ميّت مستحب است، كما اينكه منبر رفتن، موعظه
كردن و مدّاحى اهل بيت ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ به صورت نظم و نثر هم مطلوب و
مرغوب است، و اساساً رعايت همه امور مستحب و مطلوب، در حدّ ارزش هر يك، نيكوست.
16/11/71
(س 311) هئيت امناى قبرستانى تصميم دارند در مقدارى از زمين قبرستان ـ كه
در مسير جاده اصلى روستا به شهر قرار دارد ـ تعدادى مغازه احداث نموده و درآمد حاصل
از آنها را صرف عمران و ساختمان سالن اجتماعات آن مكان نمايند. با توجه به اينكه با
ايجاد مغازه ها هيچ گونه هتك حرمت و نبش قبرى صورت نمى گيرد، و قبورى كه در محلِ
مغازه ها قرار دارد، داراى آثار و علايم نيست (به جز دو قبر كه بيش از بيست سال از
بناى آن گذشته) مستدعى است حكم شرعى را بيان فرماييد؟
ج ـ تصرّف در اين گونه قبرستانها كه در وقفيت آنها شك و ترديد وجود دارد ـ بلكه
ظاهر امر در مثل اين موارد از روستاها و قبرستانهاى قديمى، عدم وقفيّت است ـ ،
مانعى ندارد و شرعاً جايز است; و مسئله نبش هم چون فرض بر عدم است، نيازى به پاسخ
ندارد، ليكن آن هم با فرض پوسيده شدن ميّت و نماندنِ چيزى از او، جايز است، و اگر
نبش حرامى هم در اين مورد محقّق شود، مانعى از جواز تصرّف نيست، و چه بهتر كه
مسلمانان از اين گونه زمينها براى امور خيريّه استفاده كنند، تا هم مردگان ثوابى
ببرند، و هم بازماندگان محترم و مسلمانان نفعى بدست آورند.
17/7/70
(س 312) آيا مى توان جَنب ديوار قبرستانى كه قبرى در آن وجود ندارد و حدود پنج
الى شش متر از قبر مؤمنين فاصله دارد، جهت رفاه اشخاصى كه براى قرائت فاتحه و غيره
در قبرستان رفت و آمد مى نمايند، دستشويى و توالت احداث نمود يا خير؟ ضمناً چاه
فاضلاب خارج از قبرستان است.ج ـ در صورتى كه وقفيّت زمين براى قبرستان معلوم نباشد و هتك محسوب نشود، مانعى
ندارد. 12/6/75
(س 313) شهرى است كه به قبرستان احتياج دارد و به همين منظور زمينى انتخاب شده
است كه بنا به نظر شهود محل، حداقل بيست و پنج سال و حداكثر سى سال است كه
كشت نشده ولى عده اى ادعاى مالكيت آن را نموده اند. از بعضى افراد كه در دسترس بوده
اند، اجازه گرفته شده، ولى عده اى ديگر فعلاً در دسترس نيستند، بفرماييد تصرّف
نمودن در آن زمين و ساختن قبرستان، شرعاً چه حكمى دارد؟
ج ـ اگر مسئولين اجرايى شهر، قبرستان شدن زمين را لازم بدانند، قبرستان شدن آن
مانعى ندارد; ليكن بايد هرگاه مالك حقيقى آن پيدا شد، قيمت عادلانه زمين، منهاى
آنچه كه حكومت منشأ آن است (مثل آب، برق و غيره) را به او پرداخت; ناگفته نماند كه
مالك، طلبكار قيمت قبل از قبرستان شدن است، لذا اگر مالك ده سال ديگر آمد و قيمت
زمين بالا رفت، حقّى نسبت به قيمت افزوده ندارد، پس در حقيقت زمين در زمان قبرستان
شدن، به حكومت منتقل شده است.(س 314) محلى است كه از حدود هفتاد سال پيش، مردم معتقد بوده اند كه محلِ دفن
يكى از صلحا و پاكان است، و در اين رابطه خوابها ديده و كراماتى مشاهده كرده اند، و
به همين دليل ضريحى هم براى او نصب كرده اند، با اينكه سند متقنى مبنى بر اينكه
بزرگوارى در آنجا مدفون باشد در دست نيست. آيا زيارت كردن و ريختن پول در آن ضريح
جايز است؟ آيا گسترش آن به نحوى كه زيارتگاه با شكوهى شود، جايز است يا خير؟ بعضى
خواب ديده اند كه در آن محل، سنگى هست كه روى آنْ علامات آن بزرگوار نوشته شده، آيا
نبش قبر جايز است تا علامتى از سنگ يا جنازه بدست آيد يا نه؟ و اگر از احفاد
ائمه(عليهم السلام) نباشد و فقط از سادات و يا از صلحا باشد، زيارت كردن او جايز
است يا نه؟ آيا به خواب عده اى كه مدّعى هستند آن آقا را در خواب ديده و ايشان
خودشان را از نوادگان موسى بن جعفر(عليه السلام) معرفى كرده اند، مى توان اعتماد
نمود؟
ج ـ كار اساسى در اين گونه موارد، اعلام به اوقاف استان است، تا هر گونه مصلحت
ديد عمل نمايد; امّا مسئله زيارت به هر حال اگر انسان به جايى رود كه قبرى ـ ولو
مشكوك ـ وجود داشته باشد، مى تواند حمد و سوره بخواند، چون قرآن است و ثوابش را
هديه ميّت آن محل و يا شخص ديگر نمايد، و ناگفته نماند كه خواب و امثال آن، از حجج
شرعيّه نيست. 22/6/72