وطن و اِعراض از آن
(س 488) اين جانب به دليل ادامه تحصيل و علاقه و ساير جهات، شهر مقدس قم را براىاقامت و به عنوان وطن دوم خود اختيار كرده ام و قصد دارم بقيّه عمر را در اين
شهر سپرى كنم. با اين توضيحات بفرماييد آيا اين گونه، قصد توطن محقّق مى شود يا
خير؟ و با فرض تحقّق قصد اقامه، چه مدت براى اطلاق وطن بودن، كافى است؟ آيا ستة
اشهر متوالياً يا صدق عرفى؟ آيا مسافرتهاى يك يا چند روزه، موجب انكسار توالى مى
گردد؟
ج ـ اگر شما بناى ماندن در قم به عنوان وطن را داريد، همين مقدار كافى است و شش
ماه ماندن يا توالى در صدق عرفى، شرط نيست. 12/1/72
(س 489) آيا طلاّبى كه در قم به قصد مدت غير معيّن مى مانند، اگر هفته اى
يك مرتبه مسافرت كنند، قصد اقامه آنها به هم مى خورد، يا آنكه اين اشخاص چون
قصد ماندن در قم در طىّ مدتى غير معيّن نموده اند، اين شهر وطن آنها محسوب مى شود و
نماز آنان تمام است؟
ج ـ هر جايى كه انسان بنا دارد براى مدتى در آن بماند، در حكم وطن است و همه
آثار وطن بر او بار مى شود. بنابراين، روحانيون حوزه علميه، دانشجويان، كارمندان و
غير آنان، هرگاه بنا باشد مدتى در مكانى براى تحصيل يا مأموريت بمانند، براى تمام
خواندن نماز و گرفتن روزه، نيازى به قصد اقامه ندارند، زيرا مسافرت، مضرّ به آن
نيست. 22/10/74
(س 490) نقل شده است كه: «هر گاه كسى در محلى قصد اقامت كند و آن محل، وطن او
شود، اگر به مسافرت برود و به محل برگردد، نماز او درست خواهد بود». آيا اين مطلب،
منوط به مالك خانه بودن در آن محل است يا خير؟
ج ـ مطلب فوق، منوط به قصد زندگى دايم درآن محل است، چه مالك باشد چه مستأجر.
2/3/68
(س 491) چنانچه فردى دو وطن داشته باشد (يكى محلِ تولّد و ديگرى محلِ زندگى)،
امّا بنا بر مصلحت شغلى، چندين سال در شهر ديگرى، زندگى كند و وضعيت كارى او به
گونه اى باشد كه نتواند قصدِ ده روز كند و مشخص هم نباشد كه چه زمانى به وطن خود
بازمى گردد. تكليف نماز و روزه او چيست؟
ج ـ در هر سه شهر، نمازش تمام است، چون وطن در دو محل قرار گرفته است، و محلِ
اشتغال هم در حكم وطن است.[18] 19/11/73
(س 492) فردى نظامى هستم كه در تهران متولّد شده ام، در حال حاضر در اطراف كرج،
در منزل سازمانى سكونت دارم. با اين توضيح بفرماييد آيا بنده مى توانم كرج را وطن
دوم خودم حساب كنم؟ آيا خانواده ام نيز مى تواند كرج را وطن دوم خود قرار دهد؟
فاصله بين محلِ كار و محلِ سكونت جديد، حدود سى كيلومتر است، نماز و روزه ام چه
حكمى دارد (همين طور اگر به تهران، براى انجام كارى، مسافرت نمايم)؟ در مأموريتهايى
كه از طرف اداره به بنده واگذار مى شود، حكم نماز و روزه ام چگونه است؟
ج ـ جايى كه انسان بنا دارد مدتى در آنجا بماند (مثل قم و نجف براى محصلين حوزه
هاى علميه، دانشگاهها براى دانشجويان و محلِ كار براى كارمندان مأمور موقت)، در حكم
وطن است، لذا خانه سازمانى اطراف كرج، در مفروض سؤال، براى شما در حكم وطن است، و
نماز و روزه شما در آنجا مثل نماز و روزه در وطن اصلى، تمام است، و نيازى به قصد
اقامه ندارد، امّا هنگام تردّد شما بين محلِ سكونت جديد و بين محلِ كار و بين محلِ
سكونت جديد و تهران و مسافرتهاى ديگر، چون شما كثيرالسفر مى باشيد، به حكم
كثيرالسفر، نمازتان تمام است و روزه هم بايد بگيريد; و ناگفته نماند كه اتخاذ وطن،
تابع شرايط زندگى و تصميم و قصد در آنجاست. 5/11/74
(س 493) زنى اهل شهرى، و همسر او اهل شهرى ديگر، و محلِ زندگى آنها، شهر سومى
است. حكم نماز و روزه اين زن در شهر و وطن همسرش چگونه است؟ آيا رفتن اين زن به شهر
ديگر به تبعيت از همسر، اِعراض از وطن خودش محسوب مى شود يا خير؟
ج ـ چون بر حسب جريان عادى، بناست با همسرش و در محلِ زندگى او، زندگى كند، لذا
اگر نسبت به محل زندگىِ شوهر قصد توطّن كند، وطن او محسوب مى شود، و اگر قصد توطّن
نكند و بناست بعد از مدتى و يا در آينده اى نامعلوم، به جاى ديگر بروند، چنين محلى
(كه مدتى بنا دارد در آنجا زندگى كند)، براى آنان در حكم وطن است، امّا محلِ زندگى
قبلى، كه برحسب طبع براى زندگى به آنجا بر نمى گردد، هرچند علاقه و حبّ برگشتن
داشته باشد، از وطن بودن خارج است و دوست داشتن مراجعت، غير از برنامه ريزى براى
مراجعه است; امّا در وطن اصلى همسرش، نمازش شكسته است. 8/2/76
(س 494) شخصى از زادگاهش اِعراض مى كند و پس از دو ماه منصرف مى شود (با توجه به
اينكه قصد بازگشت به زادگاه و سكونت در آنجا را نداشته است)، آيا اِعراض او محقّق
مى شود يا خير؟
ج ـ آرى، اِعراض، محقّق مى شود و علاقه به محل غير از قصد توطّن است.(س 495) اين جانب از زادگاه خويش (دهق) به شاهين شهر عزيمت كرده و آنجا را فعلاً
وطن خود قرار داده ام، و در آينده نيز قصد مراجعت به وطن اصلى خويش را ندارم (مگر
اينكه شرايط زمان، باعث مراجعت به وطن اصلى شود). حال تكليف نماز و روزه من چيست؟
با توجه به اينكه اكثراً جهت كار ادارى و غيره، به اصفهان كه در سى كيلومترى شاهين
شهر قرار دارد، تردّد مى كنم. وضعيت نماز و روزه ام در اصفهان چگونه است؟
ج ـ چون شما براى هميشه قصد ماندن در شاهين شهر را داريد، شاهين شهر وطن شماست،
و اگر اطمينان به عدم مراجعت به زادگاه را داريد، از وطنيّت خارج است و در آنجا،
مثل ساير جاها، مسافريد، امّا اصفهان چون نه وطن اصلى است و نه وطن جديد، در آنجا
مسافريد، مگر آنكه كثيرالسفر باشيد (يعنى ده روز در يكجا نمانيد و به اندازه مسافت
شرعى، مسافرت كنيد)، كه در اين صورت، نماز و روزه شما به هر كجا كه برويد، تمام و
صحيح است.(س 496) اين جانب از اهالى هويزه بودم و بر اثر جنگ، به شهر بهبهان مهاجرت كردم
و با خانواده ام تصميم گرفتم كه براى هميشه در آنجا ساكن شوم و خانه هم ساختم. ولى
اينك بعد از ده سال كه شرايط ديگرى به وجود آمده است، به هويزه برگشته ام، آيا
بهبهان وطن دوم ما محسوب مى شود يا خير؟ تكليف ما نسبت به نماز و روزه در آنجا
چگونه است؟
ج ـ الآن، هويزه، وطن شما محسوب مى شود، چون بناى اقامت دايم را در آن داريد;
امّا بهبهان، اگر بنا داريد هر سال چند ماهى در آنجا به عنوان سكونت و وطن بمانيد،
وطن شماست، وگرنه در آنجا مسافر هستيد. 6/9/70