سوم
به فعل عموميش، و برگشت اين قسم تعليلها به همان وجه دوم است، مانند آيه مورد بحث كه ضلالت دنيايى مجرمين و آتش دوزخشان را تعليل مىكند به يك مساله عمومى، و آن اين است كه:به طور كلى هر چيزى را با اندازهگيرى آفريده، مىفرمايد:" إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ ... إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ"، چون قدر كه در هر چيز عبارت از اين است كه محدود به حدى باشد كه در مسير هستيش از آن تجاوز نكند، فعل عمومى خداى تعالى است، هيچ يك از موجودات خالى از اين فعل و از اين نظام نيست، پس تعليل عذاب به قدر، تعليل فعل خاص خداست به فعل عام او، و در حقيقت بيان كننده اين معنا است كه اين فعل خاص من مصداقى از مصاديق فعل عام ما، يعنى قدر است، آرى همانطور كه تمامى موجودات را با قدر خود آفريده، در باره انسان نيز چنين تقديرى كرده، كه اگر دعوت نبوت را رد كند روز قيامت معذب گشته داخل آتش شود. و نيز مانند آيه شريفه" وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها كانَ عَلى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا" «2» كه ورود در جهنم را تعليل مىكند به قضا، كه خود فعل عام خداى تعالى است، و ورود در جهنم يكى از مصاديق آن است.پس روشن شد كه آنچه در كلام خداى تعالى تعليل ديده مىشود تعليل فعلى از افعال خدا است به فعل ديگر خدا كه عمومىتر از آن است، تعليل فعل خاصى است به صفتى عام، و خلاصه و به عبارتى ديگر علتى را كه مىآورد علت در مقام اثبات است، نه در مقام ثبوت، بنا بر اين اشكالى كه كردند وارد نيست، و تعليل تقدير آتش براى مجرمين به تقدير آتش براى مجرمين مصادره نيست، و به هيچ وجه از باب اتحاد مدعا و دليل نمىباشد. (1) آدم از پروردگارش كلماتى گرفت و در نتيجه خدا از جرم او گذشت، كه او تواب و رحيم است. سوره بقره، آيه 37.(2) احدى از شما نيست مگر آنكه وارد دوزخ خواهيد شد و اين قضايى است حتمى كه از ناحيه پروردگارت رانده شده. سوره مريم، آيه 71.