بيان مراد از اينكه فرمود:
امر ما يكى است چون چشم برهم زدن
" وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ" در مجمع البيان مىگويد:كلمه" لمح" به معناى نظر كردن فورى و به عجله است، كه آن را" خطف البصر" نيز مىگويند «1».و مراد از كلمه" أمر" همان معناى فرمودن است، كه مقابلش كلمه نهى است، چيزى كه هست همين فرمودن دو جور است:يكى تشريعى (مانند اوامرى كه بزرگتران به كوچكتران مىكنند)، و يكى هم تكوينى، كه عبارت است از اراده وجود يافتن چيزى كه خداى تعالى در جاى ديگر در بارهاش فرموده:" إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ" «2» پس امر خدا عبارت است از كلمه" كن"، و شايد به همين اعتبار كه امر او كلمه" كن" است صفت آن را در آيه مورد بحث مؤنث آورده، فرموده:" واحدة".آنچه كه سياق كلام افاده مىكند كه امر خدا واحد است منظور اين است كه:امر او تكرار نمىخواهد به اين معنا كه وقتى تحقق و هستى چيزى را اراده كند هست شدن آن چيز احتياجى به اينكه بار ديگر و بار ديگر امر را تكرار كند ندارد، بلكه همين كه يك بار كلمه" كن" را القاء كند متعلق آن هست مىشود، آن هم به فوريت، مانند نگاه كردن بدون تانى و درنگ، و معلوم است وقتى به فوريت محقق مىشود ديگر احتياجى به تكرار امر نيست.و اگر محقق شدن متعلق امر به فوريت را تشبيه به" لمح بصر" كرده براى اين نبوده كه بفهماند زمان تاثير امر كوتاه، و نظير كوتاهى لمح بصر است، بلكه مىخواهد بفهماند تاثير امر اصلا احتياج به زمان هر چند كوتاه ندارد، آرى تشبيه به لمح بصر در كلام كنايه از همين بىزمانى است، پس أمر خداى تعالى كه همان ايجاد و اراده وجود است احتياجى نه به زمان دارد و نه به مكان، و نه به حركت، و چگونه ممكن است محتاج به اينگونه امور باشد با اينكه زمان و مكان و حركت همه به وسيله همان امر موجود شدهاند.و آيه شريفه هر چند بر حسب مؤدايش فى نفسه حقيقتى عمومى در مساله خلقت موجودات را افاده نموده، مىفهماند هستى موجودات از آن جهت كه فعل خدا است چون لمح بصر فورى است، هر چند كه از حيث اينكه وجود موجودى زمانى و تدريجى است، و كم كم به وجود مىآيد، الا اينكه بر حسب وقوع اين آيه در سياق تهديد كفار به عذاب روز قيامت، بايد گفت:ناظر به آمدن قيامت است. (1) مجمع البيان، ج 9، ص 194.(2) وقتى او اراده چيزى كند امرش تنها اين است كه بگويد:
باش، و آن چيز بدون درنگ هست شود. سوره يس، آيه 82.