ترجمه تفسیر المیزان جلد 19
لطفا منتظر باشید ...
" مُتَّكِئِينَ عَلى رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِيٍّ حِسانٍ" در كتاب صحاح مىگويد:كلمه" رفرف" به معناى پارچه سبزى است كه با آن مجلس آذين درست مىكنند «1».بعضى «2» هم گفتهاند:به معناى بالش يا متكا است. و بعضى ديگر معناى ديگر گفتهاند. و كلمه" خضر" جمع أخضر (سبز) است كه صفت رفرف قرار گرفته.و كلمه" عبقرى" به گفته بعضى «3» به معناى جامههاى بافت حيره، و به گفته بعضى «4» ديگر به معناى طنفسه (نوعى جامه) و به گفته جمعى «5» ديگر به معناى جامههاى بافته از مخلوط پشم و نخ، و به گفته جمعى «6» ديگر به معناى ديبا است." تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ" اين آيه ثنايى است جميل براى خداى تعالى، كه چگونه دو نشاه دنيا و آخرت مالامال از نعمتها و آلاء و بركات نازله از ناحيه او شده و رحمتش سراسر دو جهان را فرا گرفته، با همين بيان روشن مىشود كه مراد از" اسم متبارك خداى تعالى" همان رحمان است، كه سوره با آن آغاز شده، و كلمه" تبارك"- به ضمه راء- مصدر باب تفاعل است، و كثرت خيرات و بركات صادره را معنا مىدهد.پس اينكه فرمود:" تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ" معنايش اين مىشود كه:متبارك است اللَّه كه به رحمان ناميده شد، بدان جهت متبارك است كه اين همه آلاء و نعمتها ارزانى داشته، و افاضه فرموده.و جمله" ذِي الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ" اشاره به اين است كه:خداى سبحان خود را به اسمايى حسنى نامگذارى كرده، و به مدلول آن اسماى حسنى متصف هم هست، و معانى وصفى و نعوت جلال و جمال را واقعا دارا و واجد است، و معلوم است كه صفات فاعل در افعالش ظهور و أثرى دارد، و از اين دريچه خود را نشان مىدهد، و همين صفات است كه فعل را به فاعلش ارتباط مىدهد، پس خداى تعالى هم اگر خلقى را بيافريد و نظامى در آن جارى ساخت بدين جهت بود كه داراى صفتى بود كه اقتضاى چنين افعالى را داشت، براى اين بود كه او خالق و مبدى و بديع بود، و اگر كارهايش هم متقن و بدون نقطه ضعف است.