او عليم و حكيم است، و اگر اهل اطاعت را جزاى خير مىدهد، اين عملش ترشح و نمودى از صفتى در او است، كه چنين اقتضايى دارد، و آن اين است كه او ودود، شكور، غفور و رحيم است، و اگر اهل فسق را جزاى شر مىدهد، باز براى اين است كه در او صفتى وجود دارد كه چنين قسم جزا دادن را اقتضا دارد، و آن صفت منتقم و شديد العقاب است.پس اگر كلمه" رب" را كه در آيه" وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ" به سعه رحمت ستايش شده بود در اينجا به صفت" ذِي الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ" ستوده، براى اين بود كه بفهماند اسماى حسناى خدا و صفات عليايش در نزول بركات و خيرات از ناحيه او دخالت دارند، و اشاره كند به اينكه نعمتها و آلاى او همه به مهر اسماى حسنى و صفات علياى او مارك خورده.
بحث روايتى
چند روايت در ذيل آيه:
" وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ"
در مجمع البيان مىگويد:در خبر هم آمده در آن روز دستور مىرسد ملائكه و آتش مردم را در محاصره خود بگيرند و با زبانى از آتش ندايشان دهند:" يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ ... يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ" «1» مؤلف
اين معنا از مسعدة بن صدقه از كليب از امام صادق (ع) روايت شده «2».و در كافى به سند خود از داوود رقى از امام صادق (ع) روايت كرده كه در تفسير آيه" وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ" فرمود:كسى كه بداند خدا او را مىبيند و آنچه مىگويد مىشنود، و آنچه مىكند چه خير و چه شر اطلاع دارد، همين علم او را از اعمال زشت باز مىدارد، و همين است آن كسى كه از مقام پروردگارش خائف است، و نفس خود را از پيروى هوى نهى مىكند (وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى) «3».و در الدر المنثور است كه ابن ابى شيبه، احمد، ابن منيع، حكيم (در كتاب نوادر الاصول)، نسايى، بزار، ابو يعلى، ابن جرير، ابن ابى حاتم، ابن منذر، طبرانى، و ابن مردويه، از ابى الدرداء. (1 و 2) مجمع البيان، ج 9، ص 205.(3) اصول كافى، ج 2، ص 70، ح 10.