سبقت گيرندگان به هر عمل و اعتقادى است كه خدا بدان دعوت كرده، و ديگرى مىگفت كسانى هستند كه به ايمان و اطاعت سبقتى خستگى ناپذير دارند) به همان معنايى كه ما گفتيم بر مىگردد، و سوم و چهارم را بايد به تمثيل حمل كرد. (و گفت:
نمىخواستهاند بگويند:
سابقون اولون فقط افرادى مانند انبياء و مؤمن آل فرعون و حبيب نجار و على بن ابى طالب (ع) هستند) و بقيه وجوه اصلا ربطى به آيه ندارد، مگر اينكه آنها را هم به نحوى حمل بر تمثيل كنيم.
بحث روايتى
رواياتى در ذيل آيه:
" إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ ..." و مراد از" السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ"
در كتاب خصال از زهرى روايت آورده كه گفت:از على بن الحسين (ع) شنيدم مىفرمود: كسى كه بين خود و خدا نسبت و رابطهاى برقرار نكرده باشد در دنيا عمرش به حسرت مىگذرد، و دلش از حسرت پاره پاره مىشود، به خدا سوگند دنيا و آخرت وضعى دارند كه تنها مىتوان به دو كفه ترازو تشبيهش كرد، هر يك از دو كفه به هر مقدار سنگين شود، كفه ديگر به همان مقدار ناديده گرفته مىشود، آن گاه اين كلام خداى عز و جل را تلاوت كرد كه مىفرمايد:" إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ" منظور از واقعه قيامت است" لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ خافِضَةٌ" قسم به پروردگار:قيامت پايين مىبرد دشمنان خدا را در آتش" رافعة" قسم به پروردگار:قيامت بلند مىكند دوستان خدا را به سوى بهشت «6».(1 و 2 و 3 و 4 و 5) روح المعانى، ج 27، ص 132.(6) خصال، ج 1، ص 64، ح 95.