ترجمه تفسیر المیزان جلد 19
لطفا منتظر باشید ...
و اين بدان جهت است كه عذابى كه مىچشند همه به خاطر تكذيب و عنادشان با حق بود،
چون اگر تنها دچار ضلالت بودند، و هيچ تكذيبى نسبت به حق نمىداشتند، عذاب نداشتند، براى اينكه چنين مردمى در حقيقت مستضعف هستند، كه قرآن آنان را دوزخى نمىداند «1». و اگر در آيات قبل فرمود:" ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ" و كلمه" ضالون" را جلوتر از كلمه" مكذبون" ذكر كرد، از جهت مقام و موقعيت آيه بود، چون آيه مذكور در مقام رد گفته كفار است كه مىگفتند:" أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ ..." يعنى آيا وقتى مرديم و خاك شديم، دوباره ما مبعوث مىشويم؟ هرگز چنين چيزى ممكن نيست، و در چنين مقامى مناسبتر آن است كه اول ضلالت آنان به ميان آورده شود، بعد تكذيبشان«2»." إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ" كلمه" حق" به معناى علم است، اما نه تنها علم، بلكه علم به چيزى از آن جهت كه علم با خارج و واقعيت مطابق است، (پس هر علمى حق نيست، آن علمى حق است كه معلوم آن با واقعيت خارجى مطابق باشد، مانند علم به اينكه واحد نصف دو تا است) و" يقين" عبارت است از علمى كه در آن نقطه ابهام و ترديدى نباشد، (بسا مىشود افرادى ساده لوح به چيزى علم پيدا مىكنند، و ليكن با مختصر تشكيك و وسوسه مىتوان علمشان را مبدل به شك كرد، چنين علمى علم اليقين نيست) پس اينكه در آيه شريفه كلمه" حق" را اضافه كرد به كلمه" يقين" اين اضافه به حسب اصطلاح اضافه بيانيه است، كه خاصيت تاكيد را دارد، و مىخواهد وضع مضاف را بيان كند.و معناى آيه اين است كه:اين بيانى كه ما در باره حال طوايف سهگانه مردم كرديم حقى است كه هيچ نقطه ابهام و ترديدى در آن نيست، و علمى است كه با هيچ دليل و بيانى نمىتوان آن را مبدل به شك و ترديد كرد." فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ" تفسير اين جمله گذشت، چون در چند آيه قبل هم عين اين عبارت آمده بود، تنها
چيزى كه در اينجا بايد گفت نكتهاى است كه حرف" فاء" آن را مىرساند، و مىفهماند اين جمله تفريع و نتيجهگيرى از بيان سابق است، كه در باره قرآن و شرح حال طوايف سهگانه در قيامت داشتيم.