ترجمه تفسیر المیزان جلد 19
لطفا منتظر باشید ...
و سنت الهى به همين منوال جريان يافته كه آيه زير آن را به طور اجمال خاطرنشان ساخته،
مىفرمايد:" وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ" «1».و اما غلبه از حيث طبيعتى كه ايمان به خدا و رسول دارد، دليلش اين است كه ايمان مؤمن به طور مطلق و بدون هيچ قيدى او را به دفاع از حق و قيام در برابر باطل دعوت مىكند، چنين كسى معتقد است كه اگر كشته شود رستگار مىگردد، و اگر هم بكشد رستگار مىشود، و ثبات و مقاومت او در دفاع از حق مقيد به هيچ قيدى، و محدود به هيچ حدى نيست، به خلاف كسى كه اگر از حق دفاع مىكند نه بدان جهت است كه حق است، بلكه بدان جهت است كه هدفى از اهداف دنيايى او را تامين مىكند، چنين كسى در حقيقت از خودش دفاع كرده، و به همين دليل اگر ببيند كه مشرف به هلاكت شده، و يا نزديك است گرفتار خطرى شود، پا به فرار مىگذارد. پس دفاع او از حق شرط و حدى دارد، و آن شرط سلامتى نفس و آن حد تامين منافع خودش است، و اين واضح است كه عزيمت بىقيد و شرط، بر چنين عزيمتى مقيد و مشروط، غالب مىشود. يكى از شواهدش جنگهاى پيامبر اسلام است كه مسلمانان در عين نداشتن عده و عده همواره غلبه مىكردند، و جنگها جز به پيشرفت مسلمانان خاتمه نمىيافت «2».و اين غلبه و فتوحات اسلامى متوقف نشد، و جمعيت مسلمين به تفرقه مبدل نگشت، مگر وقتى كه نياتشان فاسد، و سيرت تقوا و اخلاصشان در گسترش دين حق، به قدرتطلبى و گسترش و توسعه مملكت (و در نتيجه حكمرانى بر انسانهايى بيشتر، و به دست آوردن اموال زيادتر) مبدل شد، در نتيجه آن فتوحات متوقف گرديد.