ترجمه تفسیر المیزان جلد 19
لطفا منتظر باشید ...
و اينكه فرموده: " يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ" «1» به خوبى گوياى اين حقيقت است كه گمراه كردن خدا به وسيله قرآن كريم از باب مجازات فاسقان به خاطر فسقشان است، و گرنه ساحت خداى عز و جل منزه از آن است كه ابتدائا و بدون جرم كسى را ازاغه و اضلال كند.از اينجا فساد اين گفتار روشن مىشود كه بعضى «2» گفتهاند:مراد از جمله" أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ" ازاغه از ايمان نيست، براى اينكه اولا خداى تعالى كسى را از ايمان ازاغه نمىكند.و ثانيا اگر منظور از آن را ازاغه از ايمان بدانيم، كلام از فايده ساقط مىشود، چون اگر مسلمانى از ايمان ازاغه شد، ديگر مسلمان نيست، و معنا ندارد به يك كافر بگويند خدا او را به جرم اينكه كافر شده كافر مىكند.وجه فسادش اين است كه دليل اولش به طور مطلق صحيح نيست، و نمىتوان گفت به طور كلى هيچ كفرى مستند به خدا نيست، آنچه بر خدا جائز نيست اين است كه بندهاى را ابتدائا و بدون هيچ جرمى از نعمت ايمان محروم كند، و يا از راه راست گمراه سازد، و اما به عنوان مجازات چرا جايز نباشد؟ با اينكه برگشت معناى چنين ازاغه و اضلال، در حقيقت به اين است كه خدا رحمت خود را از چنين كسى دريغ ندارد، و هدايت خود را از او قطع كند، به خاطر اينكه بنده با فسق و اعراض از رحمت او خود را از لياقت رحمت و هدايت انداخته است، و چنين مجازاتى را نه عقل منع مىكند و نه نقل.و دليل دومش كه گفت" كلام از فايده داشتن ساقط مىشود" به هيچ وجه درست نيست براى اينكه آنچه از زيغ منسوب به خود بنده است آن مقدارى است كه به خاطر فسقى كه دارد در دلش پيدا مىشود، و سبب حد معينى از كفر مىگردد، و آنچه كه به خدا نسبت داده مىشود تثبيت و پا بر جا كردن اين كفر در قلب بنده است پس زيغ بنده از ايمان به خاطر فسق و پديد آمدن كفر در دلش مطلبى است و تثبيت كفر در دل او بر طريق مجازات مطلبى ديگر است.