ترجمه تفسیر المیزان جلد 19
لطفا منتظر باشید ...
آرى ما همانطور كه محسوسات هر يك از اين حواس ظاهرى و باطنى را درك مىكنيم
اين را هم درك مىكنيم كه فلان محسوس را با فلان حس درك مىكنيم، و اين درك ديگر ربطى به آن حس ندارد، بلكه كار نفس است كه قرآن كريم از آن تعبير به فؤاد فرموده.و در آيه شريفه هيچ دليلى كه دلالت كند بر اينكه متعلق رؤيت خداى سبحان است و خدا بوده كه مرئى براى آن جناب واقع شده، نيست بلكه آنچه مرئى آن جناب واقع شده همان افق اعلى و دنو و تدلى بوده است. و نيز اين بوده كه آنچه به وى وحى مىشود خدا وحى كرده، و اين نامبردهها همانهايى است كه در آيات قبلى آمده بود كه همهاش از سنخ آيات خدايى براى آن جناب بوده، مؤيد اين گفتار ما آيه شريفه" ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى" است، كه مىفرمايد آنچه ديده بود، از آيات كبراى پروردگارش بود.علاوه بر اين اگر هم فرض كنيم كه منظور ديدن خود خداى تعالى است باز اشكالى ندارد، چون ديدن خدا را به قلب نسبت داده، و ديدن قلب غير از ديدن چشم است، كه تنها مربوط به اجسام است و تعلقش به خداى تعالى محال است، و ما در سوره اعراف آيه 143 گفتارى در باره رؤيت قلب گذرانديم.بعضى «1» از مفسرين گفتهاند:ضمير در جمله" ما راى" به رسول خدا (ص) برمىگردد نه به فؤاد، و معناى آيه اين است كه:فؤاد رسول خدا (ص) بعد از آنكه آن جناب با چشم خود ديد آنچه را كه ديد، نگفت من تو را نمىشناسم، چون اگر مىگفت دروغ گفته بود. براى اينكه آن جناب همانطور كه چشمش ديد قلبش هم شناخت، و خلاصه كلام اين مفسر آن است كه فؤاد رسول خدا (ص) چشم آن جناب را در آنچه ديد تصديق كرد.بعضى «2» ديگر گفتهاند: معنايش اين است كه قلب آن جناب چشمش را تكذيب نكرد بلكه چشم او را در آنچه ديد تصديق كرد، و بدان معتقد شد، مؤيد اين معنا قرائت آن كسى است كه آيه را به صورت" ما كذب"- با تشديد ذال- خوانده.و اشكالى كه متوجه اين دو مفسر است اين است كه:آنچه از سياق آيات برمىآيد اين است كه خداى تعالى خواسته است صدق آن جناب را در آنچه ادعا مىكند يعنى وحى و رؤيت آيات كبراى خدا تاييد كند، و اگر ضمير در جمله" ما رأى" به رسول خدا (ص) برگردد حاصل معنا اين مىشود كه مىخواهد بر صدق رؤيت آن جناب
احتجاج كند.