ترجمه تفسیر المیزان جلد 19
لطفا منتظر باشید ...
و آن دليل اين است كه منشا نفاق ترس از اظهار باطن و يا طمع خير است، و پيامبر و مسلمانان آن روز كه در مكه بودند، و هنوز هجرت نكرده بودند، قوت و نفوذ كلمه و دخل و تصرف آن چنانى نداشتند كه كسى از آنان بترسد و يا طمع خيرى از آنان داشته باشد، و به اين منظور در ظاهر مطابق ميل آنان اظهار ايمان كنند و كفر خود را پنهان بدارند، چون خود مسلمانان در آن روز تو سرى خور و زير دست صناديد قريش بودند. مشركين مكه يعنى دشمنان سرسخت آنان و معاندين حق هر روز يك فتنه و عذابى درست مىكردند، در چنين جوى هيچ انگيزهاى براى نفاق تصور نمىشود.! به خلاف بعد از هجرت كه رسول خدا (ص) و مسلمانان ياورانى از اوس و خزرج پيدا كردند، و بزرگان و نيرومندان اين دو قبيله پشتيبان آنان شده و از رسول خدا (ص) دفاع مىنمودند، همان طور كه از جان و مال و خانواده خود دفاع مىكردند، و اسلام به داخل تمامى خانههايشان نفوذ كرده بود، و به وجود همين دو قبيله عليه عده قليلى كه هنوز به شرك خود باقى بودند قدرتنمايى مىكرد، و مشركين جرأت علنى كردن مخالفت خود را نداشتند، به همين جهت براى اينكه از شر مسلمانان ايمن بمانند به دروغ اظهار اسلام مىكردند، در حالى كه در باطن كافر بودند، و هر وقت فرصت مىيافتند عليه اسلام دسيسه و نيرنگ به كار مىبردند.وجه اينكه گفتيم: اين دليل درست نيست، اين است كه علت و منشا نفاق منحصر در ترس و طمع نيست تا بگوييم هر جا مخالفين انسان نيرومند شدند، و يا زمام خيرات به دست آنان افتاد، از ترس نيروى آنان و به اميد خيرى كه از ايشان به انسان برسد نفاق مىورزد، و اگر گروه مخالف چنان قدرتى و چنين خيرى نداشت، انگيزهاى براى نفاق پيدا نمىشد، بلكه بسيارى از منافقين را مىبينيم كه در مجتمعات بشرى دنبال هر دعوتى مىروند، و دور هر ناحق و صدايى را مىگيرند، بدون اينكه از مخالف خود هر قدر هم نيرومند باشد پروايى بكنند. و نيز اشخاصى را مىبينيم كه در مقام مخالفت با مخالفين خود برمىآيند، و عمرى را با خطر مىگذرانند، و به اميد رسيدن به هدف بر مخالفت خود اصرار هم مىورزند تا شايد هدف خود را كه رسيدن به حكومت است به دست آورده، نظام جامعه را در دست بگيرند، و مستقل در اداره آن باشند، و در زمين غلو كنند. و رسول خدا (ص) هم از همان اوائل دعوت فرموده بود كه اگر به خدا و دعوت اسلام ايمان بياوريد، ملوك و سلاطين زمين خواهيد شد.با مسلم بودن اين دو مطلب چرا عقلا جائز نباشد كه احتمال دهيم:بعضى از
مسلمانان قبل از هجرت به همين منظور مسلمان شده باشند؟