خداى عليم و خبير، عايشه گفت:من ديگر به روى تو نظر نمىكنم تا ماريه را بر خود حرام كنى، رسول خدا (ص) هم او را بر خود حرام كرد، و اينجا بود كه آيه شريفه" يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ..." نازل گرديد «1».
مؤلف
روايات در اين باب بسيار زياد، و بسيار مختلف است، و در بيشتر آنها آمده كه ماريه را به خاطر كلام حفصه بر خود حرام كرد، نه به خاطر كلام عايشه، و گوينده" مَنْ أَنْبَأَكَ هذا- چه كسى اين را به تو خبر داد" حفصه بود، نه عايشه، و منظور حفصه از اين سؤال اين بود كه چه كسى به تو خبر داد كه من جريان ماريه را به عايشه رساندم.و اين روايات با همه كثرتش در عين حال، ابهامى را كه در جمله" عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ" هست، برطرف نكرده و روشن نكرده كه رسول خدا (ص) براى چه كسى بعضى از داستان را تعريف كرد، و از بعضى ديگرش صرفنظر نمود. بله در روايتى كه ابن مردويه از على (ع) نقل كرده آمده است كه هيچ انسان بزرگوارى به خود اجازه نمىدهد ته و توى يك ماجرا را در آورد، براى اينكه خداى عز و جل (در باره رسول گراميش) مىفرمايد:" عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ" قسمتى از داستان را با پىگيرى كشف كرد، و از بقيه آن صرفنظر نمود «2». و نيز در روايتى كه ابن ابى حاتم، از مجاهد «3» و ابن مردويه از ابن عباس نقل كردهاند «4» آمده كه آن قسمتى را كه رسول خدا (ص) پىگيرى و كشف كرد مساله ماريه بود، و آنچه را كه از پىگيريش صرفنظر نمودمساله زمامدارى ابو بكر و عمر بعد از رحلت خود بود، چون ترسيد اشاعه پيدا كند.
(1 و 2 و 3 و 4) الدر المنثور، ج 6، ص 241.