ترجمه تفسیر المیزان جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 19

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

" قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ" اين جمله حكايت تسبيح صاحبان باغ مذكور است كه بعد از ملامت آن شخص ميانه‏رو متوجه خطاى خود شده، خدا را تسبيح كردند، و گفتند:

خدا را از شركايى كه در سوگند خود برايش اثبات كرديم منزه مى‏داريم، تنزيهى نگفتنى، و اعتراف داريم كه يگانه رب ما اوست و او است كه با مشيت خود امور ما را تدبير مى‏كند، آرى ما در اثبات شريكها براى او ستمكار بوديم. بنا بر اين، جمله مورد بحث ما هم تسبيح خدا است، و هم اعترافشان است به اينكه در اثبات شركا بر نفس خود ستم كرده‏اند.

و بنا بر آن قول ديگر كه نقل كرديم جمله مورد بحث توبه و اعتراف ايشان است به اينكه هم به خود ستم كردند و هم به فقرا.

" فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ" پس رو به يكديگر نهاده بعضى بعض ديگر را به خاطر ظلمى كه مرتكب شدند به باد ملامت گرفتند.

" قالُوا يا وَيْلَنا ... راغِبُونَ" كلمه" طغيان" كه اسم فاعل" طاغى" از آن مشتق شده به معناى تجاوز از حد است و ضمير در" منها" به كلمه" جنة" آن هم به اعتبار ميوه‏اش برمى‏گردد، چون منظورشان اين بوده كه اميد است پروردگار ما چيزى بهتر از ميوه‏هايى كه سوختند به ما بدهد.

و معناى آيه اين است كه:

صاحبان باغ بعد از آنكه به ظلم و طغيان خود متوجه شدند گفتند:

اى واى بر ما كه ما مردمى متجاوز از حد بوديم، و پا از گليم عبوديت فراتر نهاديم، براى اينكه براى پروردگار يكتاى خود اثبات شريك كرديم، و او را يگانه در ربوبيت ندانستيم، و ما اميدواريم پروردگارمان بهتر از آن جنت كه طائفى از عذاب، سياهش كرد و سوزاند، چيزى به ما بدهد، چون ما ديگر از هر چيزى ديگرى دل بريديم، و دل به او بستيم.

" كَذلِكَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ" كلمه" العذاب" مبتداى مؤخر، و كلمه" كذلك" خبر مقدم است، و تقديرش" العذاب كذلك" است، يعنى نمونه عذابى كه ما بشر را از آن زنهار مى‏دهيم عذاب اصحاب باغ است. و حاصلش اين شد كه خداى تعالى انسان را با مال و اولاد امتحان مى‏كند، و انسان به وسيله همين مال و اولاد طغيان نموده مغرور مى‏شود و خود را بى‏نياز از پروردگار احساس نموده، در نتيجه اصلا پروردگار خويش را فراموش مى‏كند، و اسباب ظاهرى و قدرت خود را شريك خدا مى‏گيرد، و قهرا جرأت بر معصيت پيدا مى‏كند، در حالى كه غافل است‏
از اينكه عذاب و وبال عملش دورادور او را گرفته، و اينطور عذابش آماده شده، تا ناگهان بر سرش بتازد، و با هول‏انگيزترين و تلخ‏ترين شكل رخ بنمايد، آن وقت از خواب غفلتش بيدار مى‏شود، و به ياد نصيحت‏هايى مى‏افتد كه به او مى‏كردند و او گوش نمى‏داد، آن وقت نسبت به كوتاهى‏هاى خود اظهار ندامت مى‏كند، از ظلم و طغيان خود شرمنده مى‏شود، و از پروردگارش درخواست برگشتن نعمت مى‏كند، تا اين بار شكر او را به جاى آورد، عينا همانطور كه سرگذشت صاحبان باغ به آن انجاميد.

/ 676