ترجمه تفسیر المیزان جلد 19
لطفا منتظر باشید ...
" قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ" اين جمله حكايت تسبيح صاحبان باغ مذكور است كه بعد از ملامت آن شخص ميانهرو متوجه خطاى خود شده، خدا را تسبيح كردند، و گفتند:خدا را از شركايى كه در سوگند خود برايش اثبات كرديم منزه مىداريم، تنزيهى نگفتنى، و اعتراف داريم كه يگانه رب ما اوست و او است كه با مشيت خود امور ما را تدبير مىكند، آرى ما در اثبات شريكها براى او ستمكار بوديم. بنا بر اين، جمله مورد بحث ما هم تسبيح خدا است، و هم اعترافشان است به اينكه در اثبات شركا بر نفس خود ستم كردهاند.و بنا بر آن قول ديگر كه نقل كرديم جمله مورد بحث توبه و اعتراف ايشان است به اينكه هم به خود ستم كردند و هم به فقرا." فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ" پس رو به يكديگر نهاده بعضى بعض ديگر را به خاطر ظلمى كه مرتكب شدند به باد ملامت گرفتند." قالُوا يا وَيْلَنا ... راغِبُونَ" كلمه" طغيان" كه اسم فاعل" طاغى" از آن مشتق شده به معناى تجاوز از حد است و ضمير در" منها" به كلمه" جنة" آن هم به اعتبار ميوهاش برمىگردد، چون منظورشان اين بوده كه اميد است پروردگار ما چيزى بهتر از ميوههايى كه سوختند به ما بدهد.و معناى آيه اين است كه:صاحبان باغ بعد از آنكه به ظلم و طغيان خود متوجه شدند گفتند:اى واى بر ما كه ما مردمى متجاوز از حد بوديم، و پا از گليم عبوديت فراتر نهاديم، براى اينكه براى پروردگار يكتاى خود اثبات شريك كرديم، و او را يگانه در ربوبيت ندانستيم، و ما اميدواريم پروردگارمان بهتر از آن جنت كه طائفى از عذاب، سياهش كرد و سوزاند، چيزى به ما بدهد، چون ما ديگر از هر چيزى ديگرى دل بريديم، و دل به او بستيم." كَذلِكَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ" كلمه" العذاب" مبتداى مؤخر، و كلمه" كذلك" خبر مقدم است، و تقديرش" العذاب كذلك" است، يعنى نمونه عذابى كه ما بشر را از آن زنهار مىدهيم عذاب اصحاب باغ است. و حاصلش اين شد كه خداى تعالى انسان را با مال و اولاد امتحان مىكند، و انسان به وسيله همين مال و اولاد طغيان نموده مغرور مىشود و خود را بىنياز از پروردگار احساس نموده، در نتيجه اصلا پروردگار خويش را فراموش مىكند، و اسباب ظاهرى و قدرت خود را شريك خدا مىگيرد، و قهرا جرأت بر معصيت پيدا مىكند، در حالى كه غافل است
از اينكه عذاب و وبال عملش دورادور او را گرفته، و اينطور عذابش آماده شده، تا ناگهان بر سرش بتازد، و با هولانگيزترين و تلخترين شكل رخ بنمايد، آن وقت از خواب غفلتش بيدار مىشود، و به ياد نصيحتهايى مىافتد كه به او مىكردند و او گوش نمىداد، آن وقت نسبت به كوتاهىهاى خود اظهار ندامت مىكند، از ظلم و طغيان خود شرمنده مىشود، و از پروردگارش درخواست برگشتن نعمت مىكند، تا اين بار شكر او را به جاى آورد، عينا همانطور كه سرگذشت صاحبان باغ به آن انجاميد.