ترجمه تفسیر المیزان جلد 19
لطفا منتظر باشید ...
وقتى حاصل بسيار را ديدند طاغى و ياغى شده به يكديگر گفتند:پدر ما پير و خرفت شده و عقلش را از دست داده بود، بياييد با هم قرار بگذاريم امسال به احدى از فقراى مسلمين چيزى از اين ميوهها ندهيم، تا اموالمان زياد شود آن گاه سالهاى بعد روش پدر را دنبال كنيم، چهار نفر از برادران قبول كردند، و پنجمى ايشان در خشم شد و او همان بود كه بعد از سوخته شدن باغ گفت" أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ لَوْ لا تُسَبِّحُونَ- آيا به شما نگفتم چرا خداى را تسبيح نمىگوييد؟".همين شخصى كه از ابن عباس سؤال كرده بود، پرسيد:آيا نفر پنجمى أوسط از حيث سن و سال بود؟ ابن عباس گفت:نه اتفاقا از حيث سن و سال از همه كوچكتر بود، بلكه منظور از كلمه" أوسط" اين است كه از همه بهتر و عاقلتر بود، به دليل اينكه قرآن كريم در باره امت محمد (ص) كه از همه امتها كوچكتر است به خاطر همين كه از همه امتها بهتر است فرموده:" وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً"." قالَ أَوْسَطُهُمْ" بهترين آن برادران به سايرين گفت از خدا بترسيد، و طريقه پدر را پيش بگيريد تا سالم باشيد و سود ببريد، برادران بر او خشم كردند، و او را به كتك گرفته سخت كوبيدند، وقتى آن برادر يقين كرد كه برادران قصد كشتن او را دارند، تسليم گفتارشان شد، و به اكراه و بدون رضايت درونى رأى آنان را تصويب كرد.از آنجا به خانههاى خود برگشته، هم سوگند شدند كه هر وقت خواستند ميوه بچينند صبح خيلى زود بچينند، و در اين سوگند خود ان شاء اللَّه هم نگفتند، خداى تعالى به خاطر اين جرمشان مبتلاشان نموده، بين آنان و آن رزق حائل شد، رزقى كه ايام چيدنش بسيار نزديك بود، مع ذلك حتى يك دانه هم عايدشان نشد، و اين داستان را در قرآن كريم آورده فرمود:" إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ وَ لا يَسْتَثْنُونَ فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَ هُمْ نائِمُونَ فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ" يعنى مثل باغى كه درختانش آتش گرفته باشد.سائل پرسيد:
اى ابن عباس،" صريم" چيست؟ گفت:
صريم به معناى شب بسيار تاريك است، آن گاه گفت شبى كه هيچ نور و ضوئى در آن نباشد.