ترجمه تفسیر المیزان جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 19

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

" ما أَغْنى‏ عَنِّي مالِيَهْ هَلَكَ عَنِّي سُلْطانِيَهْ" اين دو جمله دو كلمه حسرت است كه در آن روز بعد از بى‏نتيجه ديدن كوشش‏هاى دنيايى خود مى‏گويد، چون او تا در دنيا بود مى‏پنداشت كليد سعادتش در زندگى مال و قدرت است، و اين دو تمامى ناملايمات احتمالى را از او دفع مى‏كنند، و بر هر محبوب و لذتى مسلطش مى‏سازند، و به همين خيال خام بود كه تمامى سعى و توان خود را صرف به دست آوردن مال و قدرت كرد، و قهرا از ياد پروردگار خود و از هر سخن حقى كه به سوى آن دعوت مى‏شد اعراض نمود، و دعوت كننده را تكذيب مى‏كرد، همين كه سر از قبر برداشت، و ديد كه تمامى سبب‏ها از كار افتاده‏اند، و امروز ديگر مال و فرزندان بكار نمى‏آيند، مى‏فهمد كه مالش فايده‏اى نداشت، و قدرتش هم باطل شد، لذا از در حسرت و درد اين دو جمله را مى‏گويد، اما چه سودى از گفتن؟!

" خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ... فَاسْلُكُوهُ" اين جملات دستور خدا به ملائكه را حكايت مى‏كند، كه بگيريد او را و در آتش بيفكنيد. پس تقدير كلام" يقال للملائكة خذوه ..." است، يعنى" به ملائكه گفته مى‏شود بگيريد او را ..." و كلمه" غلوه" امر از مصدر" غل" است، كه به معناى بستن با غل و زنجير است كه دست و پاى اسير را به گردنش مى‏بندد.

" ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ"- يعنى او را داخل آتش عظيم كنيد، چون جحيم به معناى آتش عظيم است، و" صلوا" امر از ماده" صلو" است، كه به معناى ملازم قرار دادن آدمى است با آتش.

" ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُكُوهُ"- كلمه" سلسله" به معناى زنجير و قيد است، و كلمه" ذرع" به معناى طول است، و كلمه" ذراع" به معناى فاصله بين آرنج و نوك انگشتان است، كه خود يك واحد طولى است، و سلوك مجرم در سلسله‏اى كه طولش هفتاد ذراع باشد به معناى آن است كه وى را در چنين زنجيرى بپيچند. و حاصل كلام اين است كه او را در چنين قيدى مقيد كنيد «1».

(1) در اينجا ممكن است به ذهن خواننده خطور كند كه هفتاد ذراع بودن سلسله چه خصوصيتى دارد؟ اگر عرض بيشتر معذب شدن است، كه مجرم به كمتر از هفتاد ذراع هم بسته مى‏شود، چرا فرمود:
هفتاد ذراع؟ در پاسخ مى‏گوييم شايد عدد هفتاد صرفا به منظور تكثير آورده شده باشد، در فارسى نيز به همكلام خود مى‏گوييم" صد بار گفتم كه چنين و چنان مكن، و به خرجت نرفت" كه در اين گونه تعبيرات عدد صد صرفا مبالغه را مى‏رساند، احتمال دارد در آيه شريفه هم عدد هفتاد به همين منظور آورده شده باشد. مترجم.

/ 676