ترجمه تفسیر المیزان جلد 19
لطفا منتظر باشید ...
اين معناى ملك حقيقى است، و اما آنچه كه انسان ملك خود مىپندارد، مال و فرزندان و زخارف و زينتهاى زندگى دنيا و جاهى كه در ظرف اجتماع از آن خود مىداند، و رابطهاى ميان آنها و غير خود نمىبيند، هيچ يك از اينها ملك حقيقى آدمى نيست (چون قوام هستيش به هستى آدمى نيست، فرش مىسوزد صاحبش هم چنان هست، صاحبش مىميرد فرش هم چنان هست)، بلكه ملكى است وهمى و اعتبارى (كه زندگى در اجتماع ناگزيرش كرده چنين رابطههايى را قائل شود) و اين ملك تا دم مرگ با آدمى هست، همين كه خواست به دار الخلود و عالم آخرت منتقل شود به دست ديگرى مىسپارد.پس معناى آيه چنين شد كه:هيچ انسانى هيچ چيزى را به ملكيت واقعى مالك نيست، تا اثر آن ملكيت كه يا خير است يا شر يا نفع است يا ضرر عايدش شود، مگر آن عملى را كه كرده و جد و جهدى كه نموده، تنها آن را داراست، و اما آنچه ديگران كردهاند اثر خير يا شرش عايد انسان نمىشود.اينكه در بالا گفتيم:" و هرگز به طبع خود از انسان جدا نمىشود" براى اين بود كه مساله شفاعت را استثناء كرده باشيم، هر چند كه شفاعت هم باز اثر اعمال خود آدمى است، چون شفاعت از آن گنهكاران اين امت است كه با سعى جميل خود در حظيره ايمان به خدا و آياتش وارد شدهاند و اگر مؤمن نمىشدند مشمول شفاعت نمىگشتند. و همچنين بهرهمندى انسان بعد از مردنش از استغفار مؤمنين و اعمال صالح و خيراتى كه برايش مىفرستند آن نيز مربوط به سعى جميل خود آدمى است، كه در زندگى داخل در زمره مؤمنين شد، و سياهى لشكر آنان گرديد، و ايمانشان را تاييد كرد، و اثرش اين شد كه هر چه عمل خير كردند، او نيز به قدر دخالتش سهيم گرديد.و همچنين كسانى كه در زندگى سنت حسنهاى باب مىكنند و مىروند. و مادامى كه در روى زمين اشخاص به آن سنت عمل مىكنند او نيز شريك است، كه فرمودند:" من سن سنة حسنة فله ثوابها و ثواب من عمل بها و من سن سنة سيئة كان له وزرها وزر من عمل بها الى يوم القيامة" «1».براى اينكه بر حسب فرض شخص باب كننده از همين جهت كه سنتى را باب كرده