صورت وقف در آورده باشد كه ديگر ورثهاش آن را به ارث نبرند. سوم سنت هدايتى كه باب كرده باشد و بعد از مرگش مردم به آن سنت عمل كنند و راه درست را بروند. و چهارم فرزند صالحى كه بعد از مردن خود او براى پدر استغفار كند «1».
مؤلف
اين سه روايت- كه البته در اين معنا روايات بسيار زياد ديگرى نيز از ائمه اهل بيت (ع) هست- در حقيقت، سعى در آيه شريفه" وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى" را توسعه مىدهد، كه قبلا هم به آن اشاره كرديم.رواياتى در باره انديشه كردن در باره خدا، در ذيل آيه:
" وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى"
و در اصول كافى به سند خود از سليمان بن خالد روايت كرده كه گفت:امام صادق (ع) فرمود:خداى تعالى مىفرمايد:" وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى"، پس بايد از اين كلام اين نتيجه را هم گرفت كه وقتى رشته بگومگوها به خداى تعالى كشيده شد، ديگر بايد دم فرو بست، و در آن وادى قدم نگذاشت «2».مؤلف
اين استفادهاى كه امام از آيه مذكور كرده، در حقيقت توسعهاى است كه در معناى انتهاء داده است.و نيز در همان كتاب به سند خود از ابى عبيده حذاء روايت كرده كه گفت:امام ابو جعفر (ع) به من فرمود:اى زياد زنهار از خصومتها بپرهيز، كه خصومت آدمى را به مرض شك مبتلا مىكند، و عمل انسان را حبط و بىاثر مىسازد، و صاحبش را هلاك مىكند، و اى بسا يك كلمه از زبان او در آيد، كه به جرم آن ديگر آمرزيده نشود، آرى در گذشته نيز مردمى بودند كه علم آن وظايفى كه داشتند رها كردند، و به طلب علمى برخاستند كه ربطى به وظائفشان نداشت، و در نتيجه بگومگوهايشان به خدا منتهى شد، و در آن مساله دچار حيرت شدند، به طورى كه اگر يكى از آنها را از جلو صدا مىزدند او به عقب سر خود بر مىگشت كه ببيند كيست كه صدايش مىزند، و يا از عقب سر صدايش مىزدند، او به شخصى كه پيش رويش بود پاسخ مىداد، و نيز مىگويد: در روايتى ديگر فرمود:در زمين سرگردان شدند «3» و در الدر المنثور است كه:ابو الشيخ از ابو ذر روايت كرده كه گفت:رسول خدا (ص) فرمود:در خلقت (كه آثار صنع خدا است هر چه مىخواهيد) تفكر بكنيد، ولى در خود خدا تفكر مكنيد، كه هلاك مىشويد «4».(1) خصال، ج 1، ص 151، ح 184.(2) اصول كافى، ج 1، ص 92، ح 2.(3) اصول كافى، ج 1، ص 92، ح 4.(4) الدر المنثور، ج 6، ص 130.