و معناى اينكه فرمود:
" وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ" اين است كه اجزاى قرص قمر از هم جدا شده، دو قسمت گرديد، و اين آيه به معجزه شق القمر كه خداى تعالى به دست رسول خدا (ص) در مكه و قبل از هجرت و به دنبال پيشنهاد مشركين مكه جاريش ساخت اشاره مىكند. روايات اين داستان هم بسيار زياد است، و به طورى كه مىگويند «1» همه اهل حديث و مفسرين بر قبول آن أحاديث اتفاق دارند، و كسى از ايشان مخالفت نكرده به جز حسن، عطاء و بلخى كه گفتهاند:
معناى اينكه فرمود:
" انْشَقَّ الْقَمَرُ" اين است كه به زودى در هنگام قيام قيامت قمر دو نيم مىشود، و اگر فرموده:
دو نيم شده، از باب اين است كه بفهماند حتما واقع مىشود.
ليكن اين معنا بسيار بىپايه است، و دلالت آيه بعدى كه مىفرمايد:
" وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ" آن را رد مىكند، براى اينكه سياق آن آيه روشنترين شاهد است بر اينكه منظور از" آية" معجزه به قول مطلق است، كه شامل دو نيم كردن قمر هم مىشود، يعنى حتى اگر دو نيم شدن قمر را هم ببينند مىگويند سحرى است پشت سرهم، و معلوم است كه روز قيامت روز پردهپوشى نيست، روزى است كه همه حقايق ظهور مىكند، و در آن روز همه در بدر دنبال معرفت مىگردند، تا به آن پناهنده شوند، و معنا ندارد در چنين روزى هم بعد از ديدن شق القمر باز بگويند اين سحرى است مستمر، پس هيچ چارهاى نيست جز اينكه بگوييم شق القمر آيت و معجزهاى بوده كه واقع شده تا مردم را به سوى حق و صدق دلالت كند، و چنين چيزى را ممكن است انكار كنند و بگويند سحر است.
نظير تفسير بالا در بىپايگى گفتار بعضى ديگر است كه گفتهاند:
كلمه" آية" اشاره است به آن مطلبى كه رياضىدانان اين عصر به آن پىبردهاند، و آن اين است كه كره ماه از زمين جدا شده، همانطور كه خود زمين هم از خورشيد جدا شده، پس جمله" وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ" اشاره است به يك حقيقت علمى كه در عصر نزول آيه كشف نشده بود، و بعد از دهها قرن كشف شد.
وجه بىپايگى اين تفسير اين است كه:
در صورتى كه گفتار رياضىدانان صحيح باشد آيه بعدى كه مىفرمايد:
" وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ" با آن نمىسازد، براى اينكه از احدى نقل نشده كه گفته باشد خود قمر سحرى است مستمر.
علاوه بر اين جدا شدن قمر از زمين اشتقاق است، و آنچه در آيه شريفه آمده انشقاق
است، و انشقاق را جز به پاره شدن چيزى و دو نيم شدن آن اطلاق نمىكنند، و هرگز جدا شدن چيزى از چيز ديگر كه قبلا با آن يكى بوده را انشقاق نمىگويند.
(1) مجمع البيان، ج 9، ص 186.