ترجمه تفسیر المیزان جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 19

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بعضى «1» از مفسرين گفته‏اند:

تكذيب در آيه مورد بحث مربوط به انشقاق قمر است و معناى آيه اين است كه:

مشركين انشقاق قمر را تكذيب نموده باز هم هواهاى نفسانى خود را پيروى كردند، ولى جمله" وَ كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ" آن طور كه بايد با اين تفسير معنا نمى‏دهد و نمى‏سازد.

" وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ" كلمه" مزدجر" مصدر ميمى و به معناى پندگيرى است، و جمله" من الانباء" بيان همان چيزى است كه در آن عبرت و پندگيرى و مزدجر است، و مراد از آن" انباء"، اخبار امت‏هاى گذشته‏اى است كه هلاك شدند، و يا مقصود اخبار روز قيامت است، و هر دو وجه را احتمال داده‏اند، و از ظاهر اينكه آيت را با بيان خبرهاى روز قيامت و سپس با خبرهاى عده‏اى از امت‏هاى هلاك شده تعقيب كرده، بر مى‏آيد كه مراد از اخبارى كه در آن عبرت و مزدجر هست، همه اخبار مذكور است.

" حِكْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ"" حكمت" به معناى كلمه حقى است كه از آن بهره‏بردارى شود، و كلمه" بالغه" از ماده بلوغ است كه به معناى رسيدن هر رونده‏اى است به آخرين حد مسافت، ولى به طور كنايه در تماميت و كمال هر چيزى هم استعمال مى‏شود، پس" حكمت بالغه" آن حكمتى است كه كامل باشد، و از ناحيه خودش نقصى و از جهت اثرش كمبودى نداشته باشد.

و حرف" فاء" در جمله" فما تغن النذر" فاى فصيحه است كه از حذف شدن جزئياتى خبر مى‏دهد، جزئياتى كه گفتار متفرع بر آنها است، و كلمه" نذر" جمع نذير و نذير يا به معناى منذر و بيم‏رسان است، و يا به معناى انذار و بيم رساندن است، و هر دو معنا صحيح است، هر چند معناى اول به فهم نزديك‏تر است.

و معناى آيه اين است كه:

اين قرآن و يا آنچه به سوى آن دعوت مى‏كند، حكمتى است بالغ، ولى آن را تكذيب كرده دنبال هواهاى نفسانى خود را گرفتند، و در نتيجه منذرين و يا انذارها سودى به حالشان نبخشيد.

مفاد جمله" يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ ..." در آيه:
" فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ ..."

" فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلى‏ شَيْ‏ءٍ نُكُرٍ" كلمه" تولى" كه مصدر فعل" تول" است به معناى اعراض است، و حرف فاء كه بر سرش در آمده فاى تفريع است، مى‏فهماند جمله فرع و نتيجه مطالب قبلى است كه حال كفار
را توصيف مى‏كرد، و مى‏فرمايد:

وقتى مكذبين به تو، پيرو هواهاى نفسانى باشند، و در نتيجه انذارها سودى به حالشان ندهد و عبرت‏ها و مواعظ به خرجشان نرود، تو هم از ايشان روى بگردان و اصرارى بر دعوتشان مورز.

(1) روح المعانى، ج 27، ص 78.

/ 676