پس به حكم آيه 59 سوره اسرى هيچ پيغمبرى نمىتواند به پيشنهاد مردم معجزه بياورد، پس ما هم نمىتوانيم معجزه شق القمر را قبول كنيم چون هم به پيشنهاد مشركين بوده- البته اگر بوده- و هم اينكه مشركين به آن ايمان نياوردند.
و نظير آيه سوره اسرى آيه شريفه زير است كه مىفرمايد:
" وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً ... قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولًا" «1» و آياتى ديگر غير آن، چون از آيه مذكور نيز به دست مىآيد وقتى از آن جناب خواستند تا به معجزه چشمهاى از زمين برايشان بجوشاند، در پاسخ خداى را تسبيح كرد، و فرمود:
من كه به جز يك انسان فرستاده شده نيستم (لا بد معنايش اين است كه بشر رسول نمىتواند از پيش خود و به دلخواه مردم معجزه بياورد؟) در پاسخ با ذكر مقدمهاى ثابت مىكنيم كه اولا هيچ فرقى ميان معجزات پيشنهادى و غير آن نيست، و در صورت وجود دليل محكم نقلى هر دو قسم قابل قبول است، و ثانيا نازل نشدن عذاب بر مشركين عرب علتى ديگر داشته، كه با كنار رفتن آن علت عذاب هم بر آنان نازل شد.
توضيح مقدمه اين است كه:
رسول خدا (ص) بر مشركين عرب به تنهايى مبعوث نبود، و امت او همه جهانيان تا روز قيامت هستند، به دليل آيه شريفه" قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً" «2»، و آيه شريفه" وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ" «3» و آيه شريفه" وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النبيين" «4» و آياتى ديگر.
چيزى كه هست آن جناب دعوت خود را از مكه و از ميان قوم خودش كه مردم مكه و اطراف آن بودند شروع كرد و جمعيت بسيارى دعوتش را پذيرفتند، ولى عامه مردم بر كفر خود باقى مانده تا آنجا كه توانستند دعوتش را با دشمنى و اذيت و استهزاء مقابله نموده، تصميم گرفتند يا او را به قتل برسانند و يا اينكه از آن شهر بيرون كنند كه خداى تعالى دستورش داد كه هجرت كند.
(1) سوره اسرى، آيه 93.
(2) بگو هان اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همگى شمايم. سوره اعراف، آيه 158.
(3) اين قرآن به من وحى شده تا شما را و هر كسى را كه صداى اين قرآن به گوشش برسد انذار كنم و بيم دهم. سوره انعام، آيه 19.
(4) ليكن او رسول خدا و آخرين پيامبران است. سوره احزاب، آيه 40.