ترجمه تفسیر المیزان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 15

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

" فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ، لا إِلهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ"- اين جمله اشاره است به همان برهان كه گفتيم بعث را اثبات و نفى آن را انكار مى‏كند، و اين برهان به صورت تنزيه خدا است از كار بيهوده، چون در اين تنزيه، خود را به چهار وصف ستوده: اول اينكه خدا فرمانرواى حقيقى عالم است دوم اينكه او حق است و باطل در او راه ندارد. سوم اينكه معبودى به غير او نيست. چهارم اينكه مدبر عرش كريم است.

و چون فرمانرواى حقيقى است هر حكمى درباره هر چيزى براند چه ايجاد باشد و چه بر گرداندن، چه مرگ باشد و چه حيات و رزق، حكمش نافذ و امرش گذرا است. و چون حق است آنچه از او صادر مى‏شود و هر حكمى كه ميراند حق محض است، چون از حق محض غير از حق محض سر نمى‏زند و باطل و عبث در او راه ندارد.

و چون ممكن بود كسى تصور كند با اين خدا، خدايى ديگر و داراى حكمى ديگر باشد، كه حكم او را باطل سازد، لذا خدا را به اينكه جز او معبودى نيست وصف كرد، و معبود به اين جهت مستحق عبادت است كه داراى ربوبيت است، و چون معبودى غير از او نيست، پس تنها رب عرش كريم هم او است،- و تنها مصدر احكام اين عالم او است- عرشى كه مجتمع همه ازمه امور است، و احكام و اوامر جارى در عالم همه از آنجا صادر مى‏شود.

پس خلاصه كلام اين شد كه خداوند آن كسى است كه هر حكمى از او صادر مى‏شود، و هر چيزى كه از ناحيه او هستى مى‏گيرد، و او جز به حق حكم نمى‏راند، و غير از حق فعلى انجام نمى‏دهد. پس موجودات همه به سوى او بر گشت مى‏كنند، و به بقاى او باقيند، و گرنه عبث و باطل مى‏بودند، و عبث و بطلان در صنع او نيست و دليل اينكه خداى تعالى متصف به اين چهار صفت است اين است كه او اللَّه است، يعنى، موجود بالذات و ايجاد كننده ما سوى است.

" وَ مَنْ يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّما حِسابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ" مراد از" خواندن الهى غير از خدا"، اين است كه با وجود خدا اله ديگرى بخوانند، نه اينكه هم خداى را بخوانند و هم الهى ديگر را، چون مشركين يا اكثر ايشان اصلا خداى را نمى‏خوانند، بلكه تنها شركايى را كه ادعا مى‏كنند مى‏خوانند، ممكن هم هست مراد از دعا، اثبات خداى ديگر باشد، چون خواندن خدايى غير از آفريدگار منفك از اثبات آن نيست.

قيد" لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ" قيدى است توضيحى براى خدايان ادعايى كه مى‏فهماند معبود

/ 583