ترجمه تفسیر المیزان جلد 15
لطفا منتظر باشید ...
رشته تسبيح را دارد، كه اگر پاره شود، دانهها از هم گسيخته و متفرق مىشوند، و چه بسيار متفرق شدههايى كه ديگر جمع نشد، و عرب در امروز هر چند كه اندكند، ولى با دين اسلام بسيار شده و با وحدت و اجتماعى كه به دست آورده عزيز و نيرومند گشته، پس تو سر جاى خود بمان، و مبادا كه حركت كنى، چون تو به منزله قطب آسيايى، بايد كه به دست عرب اين آسيا را بچرخانى، و آتش جنگ را بدون اينكه خودت مباشرت كنى برافروخته سازى، چون اگر خودت از جايت تكان بخورى دشمنانى كه در اقطار جزيرة العرب هستند از جا كنده مىشوند، و حركت مىكنند، آن وقت دل واپسى تو نسبت به مركز و زنان و كودكانى كه به جاى گذاشتهاى بيشتر از دل واپسيت نسبت به لشگر دشمن خواهد بود، علاوه دشمنان غير عرب مىگويند: اين بزرگ عرب و ريشه ايشان است، كه اگر او را از پاى در آوريد و اين ريشه را قطع كنيد براى هميشه راحت مىشويد، و همين خود اهتمام ايشان را در جنگ و طمع آنان را به پيروزى بيشتر مىكند.و اما اينكه راجع به عدد افراد دشمن صحبت كردى، مگر ما در گذشته با كثرت عدد پيروز مىشديم، هرگز چنين نبود، بلكه تنها رمز موفقيت ما نصرت و معاونت خدايى بود «1».مؤلف: صاحب روح المعانى با اين حديث استدلال كرده بر اينكه مراد از" استخلاف" در آيه ظهور و غلبه اسلام و ارتفاع قدر آن در زمان خلفاى راشدين است «2»، و حال آنكه حديث از اين معانى به كلى اجنبى است، بلكه از اجنبى بودن گذشته، بر خلاف ادعاى او دلالت دارد، چون از كلام آن جناب برمىآيد كه وعده خدا درباره نصرت دين و مؤمنين هنوز تا به آخر انجاز نشده، و مسلمين در آن روز در بين راه آن بودند، چون امام (ع) به عمر دلگرمى داد كه" و اللَّه منجز وعده- خدا به وعده خود وفا مىكند" و نيز از اين حديث به خوبى برمىآيد كه در آن روز هنوز دين اسلام به آن تمكنى كه خدا وعده داده نرسيده بود، و خوف مسلمين مبدل به امنيت نگشته بود، و چگونه امنيت موعود رسيده بود و حال آنكه به حكم اين حديث مسلمانان در ميان دو خوف قرار داشتند، يكى دشمنان داخلى كه با حكومت مركزى پيمان داشتند، كه از فرصت استفاده نموده پيمان خود بشكنند، و به زنان و كودكان شبيخون بزنند، يكى هم دشمنان خارجى؟.و در الدر المنثور است كه ابن مردويه از ابى الشعثاء روايت كرده كه گفت: من با