ترجمه تفسیر المیزان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 15

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مى‏تواند تعقل كند و خيرخواه هم هست بشنود و پيروى كند، در نتيجه پس طريق به سوى رشد يا سمع است و يا عقل، و دليل اين راه يا عقل است يا نقل. پس آيه شريفه در معناى آيه" و قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ" «1» است.

و معنايش اين است كه: بلكه آيا گمان مى‏كنى كه اكثر ايشان استعداد شنيدن حق را دارند تا آن را پيروى كنند و يا استعداد تعقل درباره حق را دارند تا آن را پيروى كنند و به دنبال اين گمان اميدوار هدايت يافتن آنها شدى كه اين قدر در دعوتشان اصرار مى‏ورزى؟.

" إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ"- اين جمله بيان جمله قبلى است، چون جمله قبلى در معناى اين بود كه اكثرشان، نه مى‏شنوند و نه مى‏فهمند، و اين جمله مى‏فهماند كه صرف نشنيدن و تعقل نكردن نيست، بلكه اينان عينا چون چارپايانند كه از سخن جز لفظ و صدايى نمى‏شنوند و معنى را درك نمى‏كنند.

" بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا"- يعنى اينها از چارپايان هم گمراه‏ترند براى اينكه چارپايان هرگز به ضرر خود اقدام نمى‏كنند ولى اينها ضرر خود را بر نفع خود ترجيح مى‏دهند، علاوه بر اين، چارپايان اگر راه را گم كنند، مجهز به اسبابى نيستند كه به سوى راه حق هدايتشان كند و اگر گمراه شدند تقصيرى ندارند به خلاف اين انسانها كه مجهز به اسباب هدايت هستند و در عين حال باز گمراهند.

بعضى «2» از مفسرين به اين آيه استدلال كرده‏اند بر اينكه: چارپايان علم و اطلاعى از پروردگار خود ندارند. ولى اين استدلال غلط است و اين آيه اصل علم را نه از حيوانات نفى مى‏كند و نه از كفار، بلكه از كفار پيروى از حق را به خاطر اينكه عقل فطرى انسانيشان به وسيله پيروى هوى تيره و محجوب شده نفى مى‏كند و ايشان را به چارپايان تشبيه مى‏كند كه مجهز به اين فطرت و اين نحوه ادراك نيستند.

و اما جوابى كه بعضى «3» داده‏اند به اينكه اين حرف را از ظاهر آيه نمى‏توان در آورد نيز پاسخى است كه نمى‏توان با استدلال، اثباتش كرد.

" أَ لَمْ تَرَ إِلى‏ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسِيراً" اين دو آيه و آيات بعد از اينها- تا نه آيه- نظير تنظير و تشبيهى است براى مضمون دو آيه‏

(1) اگر ما زير بار دليل نقلى يا عقلى مى‏رفتيم در زمره دوزخيان قرار نمى‏گرفتيم. سوره ملك، آيه 10.

(2 و 3) روح المعانى، ج 19، ص 25.

/ 583