ترجمه تفسیر المیزان جلد 15
لطفا منتظر باشید ...
در مقابل ضلال قرار گرفته باشد و در اين صورت به خوبى روشن مىشود كه مراد از ضلال، جهل در مقابل حكم است، زيرا حكم به معناى اصابه نظر و درك حقيقت هر امرى و متقن بودن نظريه در تطبيق عمل با نظريه است.در نتيجه معناى حكم، قضاوت به حق در خوبى و يا بدى يك عمل، و تطبيق عمل با آن قضاوت است و اين قضاوت به حق همان است كه به انبياء داده مىشود، هم چنان كه قرآن كريم درباره آنان فرمود:" وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ" «1».بنا بر اين، مراد موسى (ع) اين است كه اگر آن روز آن عمل را كردم، در حالى كردم كه به خاطر جهل گمراه بودم و مصلحت كار را نمىدانستم و نمىدانستم در اين عمل، حق چيست تا پيروى كنم.و خلاصه: حكم خدا را نمىدانستم، يك نفر از بنى اسرائيل مرا به يارى خود خواند و من او را يارى كردم و هرگز احتمال نمىدادم كه اين يارى او به كشته شدن مرد قبطى مىانجامد و عاقبت وخيمى به بار مىآورد و مرا ناگزير مىكند كه از مصر بيرون شده به مدين بگريزم و سالها از وطن دور شوم.از اينجا روشن مىشود اينكه بعضى «2» گفتهاند: مراد از ضلالت، جهل است، البته جهل به اين معنا كه آدمى بدون پروا اقدام به عملى كند و درباره عواقب آن نينديشد هم چنان كه در شعر شاعر آمده:الا لا يجهلن احد علينا فنجهل فوق جهل الجاهلينا «3» و همچنين اينكه بعضى «4» ديگر گفتهاند: مراد از ضلالت، محبت است هم چنان كه كلام فرزندان يعقوب كه به پدرشان گفتند:" تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلالِكَ الْقَدِيمِ" «5» به معناى محبت تفسير شده، يعنى تو هم چنان بر محبت يوسف باقى هستى و در آيه مورد بحث معناى كلام موسى (ع) اين است كه آن روز كه من آن قبطى را كشتم، از اين جهت بود كه من از دوستداران خدا بودم، و دوستى با خدا، اجازه نداد كه در عاقبت عمل خود بينديشم،