ترجمه تفسیر المیزان جلد 15
لطفا منتظر باشید ...
و كوتاه سخن اينكه: از سؤال ابراهيم (ع) كه چه مىپرستيد؟ پاسخ دادند به اينكه" نَعْبُدُ أَصْناماً- بتهايى را مىپرستيم"، خواستند بگويند: اين مجسمهها كه مىپرستيم صنم هستند، يعنى مقصود بالذات نيستند، بلكه مقصود بغيرند، و براى غير عبادت مىشوند.ابراهيم بر كلمه صنم تكيه نكرد، بلكه كلمه" نعبد" را سوژه بحث خود قرار داد و با آن به مخاصمه با ايشان پرداخت، چون معبود مستقل بودن صنم، با صنم بودن منافات دارد، زيرا صنم نمايانگر غير است پس نبايد خودش پرستش شود و اگر پرستش شود بايد مشتمل بر چيزى كه مردم به خاطر آن چيزى را مىپرستند، يعنى جلب منفعت و دفع ضرر باشد، تا مردم آنها را بپرستند و از آنها حاجت بخواهند در حالى كه بتها چنين اثرى ندارند و از خواست و حاجت پرستندگان اطلاعى ندارند، تا مضطر و بيچارهاى را اجابت نموده، منافعى به او برسانند و يا ضررى را از او دور كنند و به همين جهت ابراهيم (ع) پرسيد:" هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ- آيا بتها صداى شما را مىشنوند؟"." قالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ" اين جمله اعتراض ابراهيم (ع) بر صنمپرستى ايشان است از دو جهت:اول اينكه: عبادت، عبارت است از كارى كه حالت تذلل عابد و گدايى او را براى معبود مجسم سازد و اين بدون دعا نمىشود، بايد عابد معبود را بخواند، خواندن هم وقتى صحيح و معقول است كه معبود صداى عابد را بشنود و اصنام، جماداتى هستند كه گوش ندارند و صدايى نمىشنوند، پس پرستش آنها معنا ندارد.دوم اينكه: از اين جهت كه مردم هر اله را كه مىپرستند، يا به طمع خير او است و يا از ترس شر او در صورتى كه اصنام جماداتى هستند كه قدرت بر رساندن خير و دفع شر را ندارند، پس هر يك از دو آيه متضمن يك جهت از دو جهت اعتراض است و اگر جمله را به صورت استفهام اداء كرد براى اين است كه طرف مقابل را مجبور به اعتراف كند." قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا كَذلِكَ يَفْعَلُونَ" مقام اقتضاء داشت در پاسخ از سؤال آن جناب بگويند:" نه، بتها صداى ما را نمىشنوند و نفع و ضررى براى ما ندارند" ولى اين طور جواب ندادند، بلكه گفتند:" ما پدران خود را يافتيم كه چنين مىكردند" و اين بدان جهت بوده كه فكر كردهاند اگر به مقتضاى مقام جواب بدهند، بر خلاف كيش خود نتيجه گرفتهاند، لذا از آن عدول كرده بذيل تقليد از پدران متمسك شدند و صريحا اقرار كردند كه ما در بتپرستى به غير از تقليد از پدران هيچ دليلى نداريم.