ترجمه تفسیر المیزان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 15

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(ص) آن قدر صالح و مقدس است كه شايستگى يافته منزلى براى كلام خدا قرار بگيرد و معلوم است كه وقتى قلب كه عضو رئيس است اين قدر صلاحيت داشته باشد، ساير اجزاء و اعضايش نيز داراى صلاحيت خواهد بود، چون وقتى رئيس كشورى صالح بود، رعيت نيز صالح مى‏شود.

بعضى «1» ديگر گفته‏اند: اين اختصاص براى اين است كه خدا براى قلب رسولش گوش و چشمى مخصوص قرار داده بود، كه با آنها مى‏ديد، مى‏شنيد و اين گوش و چشم قلب براى اين بود كه رسولش با ديگران فرق داشته باشد، هم چنان كه فرمود:" ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى‏" «2».

اينها وجوهى بود كه براى آيه مورد بحث و اينكه چرا فرمود:" جبرئيل قرآن را به قلب آن جناب نازل كرد"، بيان كرده‏اند، كه بيشتر آنها گزافگويى، و بى دليل سخن گفتن است، اينها خواسته‏اند امور غيبى را با حوادث مادى مقايسه نموده، احكام حوادث مادى را در آن امور نيز جارى سازند و كار بيهوده گويى بعضى از آنان به جايى رسيده كه گفته است:" معناى اينكه فرشته قرآن را نازل كند اين است كه: خداى تعالى كلام خود را به او الهام نموده، در همان آسمان قرائت آن را تعليم وى كند و آن گاه آن فرشته به زمين نازل شده، كلام خداى را برساند و اين نيز دو راه دارد، يكى اينكه رسول خدا (ص) از صورت بشرى خود در آمده، به شكل ملك شود و پيام خداى را از ملك بگيرد، دوم اينكه ملك از صورت فرشتگى خود در آمده، به شكل يك انسان مجسم شود، تا رسول خدا (ص) پيام را از او دريافت كند و البته اولى مشكل‏تر است".

و اى كاش ما نزد او بوديم و مى‏پرسيديم مقصودت از در آمدن يك انسان از جلد انسانيت و مجسم شدنش به صورت فرشته چيست؟ و چگونه چنين چيزى قابل تصور است، آن هم بعد از آنكه به صورت ملك در آمد، دوباره برگردد انسان شود و نيز چگونه ممكن است تصور شود كه يك فرشته به صورت انسان در آيد؟! و دوباره به شكل اول خود برگردد؟! با اينكه ما فرض كرده‏ايم كه اين دو مخلوق هر يك هويتى دارند مغاير هويت آن ديگرى و هيچ رابطه‏اى بين آن دو نيست، نه از نظر ذات و نه از نظر آثار، علاوه بر اشكالات ديگرى كه در كلام اين گوينده هست، كه خود خواننده با كمى دقت متوجه آن مى‏شود.

البته اين بحث تتمه‏اى دارد كه اميد است خداى سبحان ما را توفيق دهد گفتار خود

(1) روح المعانى، ج 19، ص 121.

(2) قلب در آنچه ديد دروغ نگفت. سوره نجم، آيه 11.

/ 583