ترجمه تفسیر المیزان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 15

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وجه فساد آن اين است كه تعبير در مثل" ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ"، و در" فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ"، تعبيرى است كه با تخلف دعا از استجابت نمى‏سازد. و اما اينكه گفت:" چه بسيار دعاها كه مى‏بينيم اجابت نمى‏شود" به هيچ وجه قبولش نداريم و آنچه از دعاهاى غير مستجاب كه در نظر وى است، در حقيقت دعا نيست، چون داعى در آنها خدا را به صدق نمى‏خواند، كه بيانش گذشت.

علاوه بر اين در اين ميان آيات بسيارى ديگر نيز هست كه دلالت مى‏كند بر اينكه انسان هنگامى كه مضطر شد، مثلا، در كشتى سوار شد و خود را در معرض خطر ديد، در آنجا خداى را مى‏خواند و خدا هم اجابتش مى‏كند مانند آيه" وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً" «1» و نيز آيه" حَتَّى إِذا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ ... وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ" «2».

و چطور ممكن است نفس آدمى به توجه غريزى و فطريش به امرى متوجه شود كه اطمينان به آن ندارد. پس، حكم فطرت در اين مساله عينا نظير حكم اوست در وقتى كه حاجت خود را نزد كسى مى‏بيند و مى‏داند كه او آن را ايجاد و تدبير مى‏كند و يقين دارد كه او كسى است كه حاجتش را برمى‏آورد، همانطور كه در اين صورت فطرتش حكم مى‏كند به اينكه حاجتش را از او بخواهد در مساله مورد بحث نيز فطرت، آدمى را به دعا و خواندن خدا و عرض حاجت به پيشگاه او وامى‏دارد، چون در فرض مساله انسان دريافت مى‏كند كه تمامى اسبابهاى ظاهرى از كار افتاده‏اند.

حال اگر بگويى: بسيارى از اوقات، ما در حوائج خود متوسل به اسباب ظاهرى مى‏شويم، در حالى كه يقين نداريم كه در رفع حاجت ما تاثير دارد، فقط و فقط به اميد تاثير، متوسل مى‏شويم، پس چنان نيست كه گفتيد ممكن نيست نفس به چيزى دل ببندد كه اطمينانى بدان ندارد.

در جواب مى‏گوييم آنچه ما گفتيم، توجه و تعلق غريزى قلب بود و آنچه شما مى‏گوييد توجه فكرى است، كه منشاش طمع و اميد است و اين با آن فرق دارد، بله، البته در ضمن توجه و توسل فكرى توجه غريزى فطرى نيز هست، ولى نه به خصوص آن سببى كه فكر

(1) وقتى گرفتارى و بلا به انسان برسد ما را مى‏خواند، به پهلو و نشسته و يا ايستاده. سوره يونس، آيه 12.

(2) تا آنكه سوار در كشتى شوند و در خطر غرق قرار گيرند، آن وقت است كه خداى را با خلوص مى‏خوانند. سوره يونس، آيه 22.

/ 583