ترجمه تفسیر المیزان جلد 15
لطفا منتظر باشید ...
وقتى مردمى به اين چنين حياتى معتقد نباشند، ديگر گفتگوى با آنان از ساير اصول دين و فروع عملى آن، اثرى ندارد.و به بيانى ديگر: دين حق عبارت است از مجموعهاى از تكاليف اعتقادى و عملى و اين تكليفها جز با مساله حساب و جزاء تمام نمىشود، (چون اگر بنا باشد به نيكوكار مزد و به بدكار كيفر داده نشود، او اميدى به كار نيك و ترسى از كار زشت خود ندارد، و در نتيجه تكليف به كار نيك و اجتناب از كار زشت لغو و بيهوده مىشود) و قرآن كريم روز قيامت را براى پاداش و كيفر معين فرموده و چون كفار به روز قيامت ايمان ندارند ديگر دين در نظر آنان مفهومى ندارد و آنها حياتى جز حيات مادى دنيا براى خود سراغ ندارند، در نتيجه سعادت و خوشبختى را جز رسيدن به لذائذ مادى و تمتع به لذات شكم و پايين شكم نمىبينند و لازمه آن همين است كه جز هوى و خواهش نفس را پيروى نكنند، حالا اين خواهش نفسانى موافق با حق باشد يا مخالف با آن.پس خلاصه اين دو آيه اين شد كه: اينها به تو ايمان نخواهند آورد، چون تو ايشان را به سوى صراط مستقيم مىخوانى و اينها جز انحراف از راه هدفى ندارند." وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ كَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ ... وَ ما يَتَضَرَّعُونَ" كلمه" لجاج" به معناى سر سختى و عناد در انجام عملى است كه نبايد انجام داد. و كلمه" عمه" به معناى تردد در كارى به خاطر تحير و سرگردانى است، اين معانى را راغب ذكر كرده «1» و صاحب مجمع البيان در معناى" استكانت" گفته كه به معناى خضوع است، از باب استفعال از ماده" كون" و معنايش اين است كه نخواستند بر صفت خضوع باشند «2».و جمله" و لو رحمناهم" بيان و تاييد عدول ايشان از صراط است، مىفرمايد: اگر ما به ايشان رحم كنيم و گرفتاريشان را برطرف سازيم، باز رو به ما نمىآورند و با شكر خود نعمت ما را مقابله و تلافى نمىكنند، بلكه بر تمرد خود از حق و لجاجت در باطل اصرار مىورزند و در طغيان خود تردد نموده و مىخواهند به آن ادامه دهند، پس رحمت ما به اينكه رفع گرفتارى از آنها كنيم فايدهاى به حالشان ندارد، هم چنان كه تخويف ما به عذاب و نقمت سودى برايشان ندارد، چون ما بارها آنها را به عذاب خود گرفتيم، مع ذلك به درگاه پروردگار خود خضوع نكردند پس اينها نه صراط حق به دردشان مىخورد و نه رحمت و كشف ضر و