1: جمله: حى على خير العمل توسط عمر بن الخطاب از اذان و اقامه برداشته شد وگرنه در اصل تشريع، اين جمله از طرف خدا نازل گرديده است شيعه و اهل سنت اتفاق دارند كه حذف آن از طرف عمر بود و تا زمان او به طور شايع گفته مىشد، لذاست كه شيعه از اول آن را ترك نكرد، اكنون نيز ترك نكرده است، حتى وقتى كه در زمان هادى عباسى، حسين بن على بن حسن، صاحب فخ، در مدينه خروج كرد و مدينه را زير فرمان درآورد مؤذن مسجد رسول الله صلّى الله عليه وآله را وادار كردند كه حى على خير العمل را بالاى بام مسجد بگويد: (60)حلبى در سيره اش نقل كرده كه عبد الله بن عمر و على بن الحسين (زين العابدين عليه السلام) حى على خير العمل را در اذان مىگفتند (61)علاء الدين قوشچى كه از بزرگان متكلمين بر مذهب اشاعره است در اواخر بحث امامت در شرح تجريد نقل كرده كه عمربن الخطاب بالاى منبر رفت و گفت: سه چيز در عهد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم بود، ولى من از آنها نهى كرده و تحريم مىكنم و هر كس كه مرتكب شود تنبيه و عقوبت خواهم كرد: متعه زنان و حج تمع و حى على خير العمل: قال ايهاالناس ثلاث كن على عهد رسول الله صلّى الله عليه وآله انا نهى عنهن و احرمهن و اعاقب عليهن و هى متعة انساء و متعة الحج و حى على خير العملحالا بايد ديد چرا عمر بن الخطاب اين امر را تحريم كرد؟ مرحوم علامه شرف الدين الحسينى در النص و الاجتهاد فرموده: عمر و همفكران او ديدند: اگر اين كار را بكنند، مردم به جهاد بيشتر تشويق خواهند شد وبه جاى اينكه نماز را بهترين عمل بدانند جهاد را بهترين عمل خواهند دانست (62)نگارنده گويد: اين همان حكايت كاسه از آش داغ تر است. چرا اين فكر را رسول خدا نكرد؟چرا اين مصلحت را خدا ملحوظ نداشت، خدا و رسول مىگويند: نماز خير العمل است، ولى خليفه مىگويد: جهاد خير العمل است.باز حلبى در سيره خود نقل كرده: مؤدن پيش عمر آمد تا او را براى نماز بخواند، ديد خليفه خوابيده است، گفت: الصلوة خير من النوم، عمر خوشش آمد و گفت: اين را در اذان صبح بگو(63)اين هم از آن زمان رسميت يافت.2: ما شيعيان در اذان و اقامه بعد از شهادت بر رسالت مىگوييم اشهدان علياولى الله ناگفته نماند شهادت بر ولايت در اصل اذان نيست، و بعدها به اذان افزوده شده است ولى تاريخش حتى از هزار سال بيشتر است زيرا صدوق در سيصد و هشتاد ويك (381) هجرى وفات يافته و نيز شيخ طوسى در مبسوط و ديگران مطرح كرده اند، ولى از اين كه مرحوم كلينى در كافى نقل نكرده به نظر مىآيد بعد از زمان او به وجود آمده است.وفات كلينى در 328 يا 329 است، بنابراين مىشود تخمين زد كه بعد از كلينى و قبل از صدوق عملى شده است (64)مرحوم آية الله حاج سيد احمد زنجانى در (الكلام، يجر الكلام) فرموده است: شيعيان خواستند با اين عمل آن همه ناسزاها را كه در زمان بنى اميه به على عليه السلام در منابر گفته شد، جبران نمايند.ناگفته نماند: شيعيان آن را از جانب خويش خلق نكرده اند، بلكه از روايات الهام گرفته اند، مثلا در روايات قاسم بن معاويه از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود: فاذا قال احدكم لااله الاالله، محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله فليقل على اميرالمؤمنين (65)مرحوم مجلسى در بحار، ج 81 ص 111 فرموده: بعيد نيست كه شهادت بر ولايت از اجزاء مستحبه باشد زيرا كه شيخ طوسى و علامه و شهيد و ديگران گفته اند: در اين زمينه رواياتى است مرحوم علامه سيد شرف الدين (66)فرموده: و كذلك الشهادة لعلى عليه السلام بعد الشهادتين فى الاذان فانما هى عمل بادلة عامة تشملهامرحوم حاج آقا رضا همدانى (67) فرموده: فالاولى ان يشهد لعلى عليه السلام بالولاية و امرة المؤمنين بعد الشهادتين قاصدا امتثال العمومات الدالة على استحابهبنابراين اين عمل ظاهرا با صلاحديد فقها و استدلال آن ها بوده است اين سخن را باترجمه كلام مرحوم آية الله حكيم در مستمسك عروة به پايان مىبرم: مانعى ندارد كه شهادت بر ولايت را به قصد استحباب مطلق بگوييم... بلكه اين عمل در اين روزگار از شعائر ايمان و رمز تشيع به شمار آمده از اين جهت رجحان شرعى دارد و بلكه مىشود گفت: واجب است اما نه به عنوان جزئيت (68) ناگفته نماند جمله حى على خير العمل و شهادت بر ولايت گاهى معمول و گاهى قدغن مىشد، از زمان سلطان طغرل سلجوقى مدت پانصد و بيست سال قدغن بوده تا به دستور شاه اسماعيل صفوى هر دو رسمى گرديد.