حجة الوداع - از هجرت تا رحلت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

از هجرت تا رحلت - نسخه متنی

سید علی اکبر قریشی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حجة الوداع

از روزى كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله به مدينه هجرت فرمود تا آخر عمرش سه بار عمل عمره به جاى آورد و يك بار عمل حج. اولين عمره در جريان صلح حديبيه بود كه در آنجا از احرام خارج شد، مسلمانان نيز چنان كردند.دومى در سال بعد از صلح حديبيه بود كه كفار سه روز مكه را براى وى خالى كردند. سومى بعد از فتح مكه بود كه پس از جنگ حنين از جعرانه احرام عمره بست و به مكه آمد. حج را نيز در سال دهم هجرت به جا آورد كه آن را حجة الوداع و حجة البلاغ گويند، و چون آن حضرت تصميم به عمل حج گرفت در ميان مردم اعلام كرد و مردم را به حج دعوت فرمود، اعلام آن حضرت به همه مسلمانان مدينه و غير مدينه رسيد، به اميرالمؤمين عليه السلام نيز كه در آن وقت در يمن بود نامه نوشته شد كه از طريق يمن به مكه آمده و در عمل حج شركت نمايد.

مورخين عدد شركت كنندگان را مابين هفتاد هزار نفر الى صد و بيست و چهار هزار نفر نوشته اند. به نقل كافى آن حضرت در 26 ذوالقعده از ذوالحليفه احرام بست به حج افراد و شصت و يا شصت و چهار (721) قربانى با خود سوق كرد و در آخر چهارم ذوالحجه با مسلمانان به مكه رسيد و هفت بار به دور كعبه طواف كرد.بعد دو ركعت نماز پشت مقام ابراهيم عليه السلام خواند. بعد به طرف حجرالاسود آمد و آن را استلام كرد و در اول طواف نيز استلام كرده بود. سپس فرمود: ان الصفا و المروة من شعائر الله از صفا شروع مىكنم كه خدا در كلام خود از آن شروع فرموده.مسلمين فكر مىكردند كه سنت صفا و مروه ساخته مشركان است خدا در اين رابطه فرموده: ان الصفا و المروة من شعائرالله فمن حج البيت و او اعتمر فلا جناح عليه ان يطوف بهما (722) آنگاه به صفا آمد و روى به ركن يمانى خدا را حمد و ثنا كرد و به قدر خواندن سوره بقره مرتب دعا خواند. بعد به طرف مروه رفت و در آنجا نيز مانند صفا دعا خواند. بعد به صفا آمد و آنگاه به مروه برگشت تا سعى خود را تمام كرد و چون ازسعى فارغ شد، روبه مردم نمود و خدا را حمد و ثنا گفت و بعد فرمود: اين است جبرئيل، كه اشاره به پشت سرش كرد و به من امر مىكند كه شما را امر كنم تا هر كه با خود قربانى سوق نكرده ازاحرام خارج شود (و آن را عمره مستقل قرار دهد) اگر كارى را (سوق قربانى) كه در پيش گرفته ام به تاءخير مىانداختم، من هم مثل گفته خودم از احرام خارج مىشدم اما من سوق قربانى كرده ام و كسى كه سوق قربانى كرده تا رسيدن قربانى به محلش (منى) نمى تواند از احرام خارج شود.

ثم قال: ان هذا جبرئيل و اوما بيده الى خلفه - ياءمرنى ان آمر من لم يسق هديا ان يحل و لواستقبلت من امرى ما استدبرت لصنعت مثل ما امرتكم ولكنى سقت الهدى ولاينبغى لسائق الهدى ان يحل حتى يبلغ الهدى محله.

مردى گفت: يا رسول الله از محل خود حاجى خارج شويم و در وسط عمل قطرات غسل جنابت از موهاى سر ما بريزد؟ حضرت فرمود: تو هرگز به اين حكم ايمان نخواهى آورد(723).

سراقة بن جشعم از ميان مردم گفت: يا رسول الله صلّى الله عليه وآله دين را به ما ياد دادى گويا كه امروز متولد شده ايم، اين كه فرمودى آيا براى امسال است يا براى آينده نيز هست فرمود: بل هو للبلاد الى يوم القيامة آن حكم دائمى تا روز قيامت است. آن وقت انگشتان دو دست مبارك خويش را داخل هم كرد و فرمود: دخلت العمرة فى الحج الى يوم القيامة عمره تا روز قيامت در حج داخل شد.

مؤلف گويد: حج تمتع در آن روز تشريع گرديد كه انسان بعد از عمره از احرام خارج مىشد، بعد از چند روز استراحت احرام حج مىبندد، قبل از آن ميان عمره و حج فاصله نبود و اين حكم بر عمربن الخطاب گران آمد كه اعتراض كرد خداوند در اين رابطه فرموده: فمن تمتع بالعمرة الى الحج فما استيسر من الهدى... ذلك لمن لم يكن اهله حاضرى السمجد الحرام (724).

امام صادق عليه السلام در تعقيب مطلب بالا فرمايد: چون على عليه السلام از يمن به مكه آمد به منزل فاطمه عليها السلام وارد شد، ديد او از احرام خارج شده و عطر استعمال كرده و لباس رنگين پوشيده است! فرمود: يا فاطمه اين چيست عرض كرد: يارسول الله صلّى الله عليه وآله چنين دستور فرمود كه از احرام خارج شديم. حضرت به محضر رسول خدا صلّى الله عليه وآله آمد و عرض كرد: يا رسول الله صلّى الله عليه وآله من فاطمه را ديدم عطر مصرف كرده و لباسهاى رنگين پوشيده است. آن حضرت فرمود: به اين كار ماءمور شده ام.تو با چه نيتى احرام بسته اى! گفت:: به وقت نيت گفته ام: اهلال كاهلال النبى احرام مىبندم مانند احرام پيامبر. فرمود: يا على پس در احرام خود باش مانند من و تو در قربانى من شريكى، فقال رسول الله صلّى الله عليه وآله قو على احرامك مثلى و انت شريكى فى هديى

فرمود: پس از انجام عمره حضرت و يارانش در خانه هاى مكه استراحت نكردند، بلكه در بطحاء مكه (سيلگاه) توقف كردند و روز ترويه (هشتم ذوالحجه) وقت ظهر به مردم دستور فرمود غسل كرده و احرام حج ببندند...

آنگاه حضرت و اصحابش از مكه در حال احرام خارج شدند تا به منى رسيدند، ظهر وعصر و مغرب و عشاء و نماز صبح را در منى خواندند.

قريش برمى گشتند ولى ديگران به عرفات رفته و در آنجا وقوف مىكردند و قريش مردم را از افاضه از مشعر مانع مىشدند.حضرت چون به مشعر رسيد، قريش اميدوار بودند كه ديگر به عرفات نرود؛ولى خدا فرمود: ثم افيضوا من حيث افاض الناس و استغفروا الله (725) و قريش ديدند كه خيمه آن حضرت به طرف عرفات رفت حتى به نمره كه آن را بطن عرفه گويند كنار اراك (درخت مخصوص) رسيد و خيمه حضرت در آنجا زده شد. مردم نيز چادرها را در آنجا زدند و چون ظهر شد، حضرت از چادر بيرون آمد قريش نيز با او بودند غسل كرده و تلبيه را قطع كرده بود، حضرت از چادر بيرون آمد قريش نيز با او بودند غسل كرده و تلبيه را قطع كرده بود، در مسجد آنجا ايستاده مردم را موعظه و امر و نهى كرد، بعد نماز ظهر وعصر را با دو اقامه و يك اذان خواند، بعد به موقف تشريف برده و در عرفات وقوف كرد.

مردم قدم برداشتن ناقه حضرت را در نظر گرفته و در كنار آن مىايستادند، فرمود: ايهاالناس محل وقوف محل قدمهاى ناقه من نيست ؛بلكه موقف همه اينجاست و با دستش به اطراف اشاره كرد، مردم به اطراف رفتند اين سخن را در مزدلفه (مشعر) نيز تكرار فرمود. مردم تا غروب قرص خورشيد در عرفات ماندند. آنگاه از عرفات حركت كرد و به مردم فرمود ك با سكينه و آرامش و وقار حركت كنند، تا به مزدلفه يعنى مشعرالحرام رسيد. نماز مغرب و عشاء را در آنجا با يك اذان و دو اقامه بجاى آورد. سپس در آنجا ماند تا نماز صبح را خواند. ضعفاء بنى هاشم شب به منى آمدند؛ ولى فرمود تا آفتاب طلوع نكرده به جمره عقبه سنگ نيندازند. چون روز روشن شد، از مشعر به منى تشريف آورد، به جمره عقبه سنگ انداخت، تعداد قربانى آن حضرت شصت و شش يا شصت و چهار بود.

على عليه السلام نيز سى و چهار يا سى و شش قربانى آورد. رسول خدا صلّى الله عليه وآله شصت و شش و على عليه السلام سى وچهار بار قربانى كرد. رسول خدا صلّى الله عليه وآله فرمود از هر شتر تكه اى گوشت برداشته و در ديگ پخته شود.آن حضرت و على عليه السلام از آن خورده و از آب گوشت نوشيدند، به سلاخها پوستها و پلاسها و قلاده هاى قربانيها را ندادند؛ بلكه آنها را صدقه داد و سر مبارك خويش را تراشيد و به زيارت كعبه آمد. بعد به منى برگشت و در آنجا ماند تا روز سوم از ايام تشريق شد. آنگاه رمى جمره كرد و به طرف مكه كوچ فرمود و چون به ابطح رسيد، عايشه به او گفت: آيا همه زنانت با حج و عمره برگردند و من فقط با حج برگردم!

حضرت در آن جا توقف كرد، عايشه را با برادرش عبدالرحمن بن ابى بكر فرستاد تا از تنعيم احرام عمره بست و به مكه آمد، طواف نماز و سعى آن را به جاى آورد و به محضر حضرت بازگشت. حضرت در همان روز حركت كرد و ديگر به مسجدالحرام نيامد و كعبه را طواف نكرد؛ بلكه از بالاى مكه از عقبه اهل مدينه داخل شد و از پايين آن از ذى طوى خارج گرديد و به طرف مدينه حركت فرمود(726).

/ 260