اعدام انقلابى ضد انقلاب - از هجرت تا رحلت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

از هجرت تا رحلت - نسخه متنی

سید علی اکبر قریشی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اعدام انقلابى ضد انقلاب

غده سرطان بايد قطع يامتلاشى شود وگرنه تمام بدن در خطر است، ضد انقلاب را بايد كوبيد وگرنه انقلاب در خطر است، در منطق قرآن آن كه در مقابل توحيد بايستد و با آن به مبارزه برخيزد بايد بى رحمانه كشته شود،

انما جزاءالذين يحاربون الله و رسوله و يسعون فى الارض فسادا ان يقتلوا... (237)

سزاى كسانى كه با (دوستداران) خدا و پيامبر او مىجنگد و در زمين به فساد مىكوشند، جز اين نيست كه كشته شوند.

اين است كه خواهيم ديد رسول خدا صلّى الله عليه وآله براى اعدام انقلابى كعب بن اشرف جريان به قرار ذيل است: زنى به نام عصماء دختر مروان يهودى، رسول خدا را اذيت مىكرد، به اسلام عيب مىگرفت، مردم را بر عليه آن حضرت تحريك مىنمود، روزى در هجو آن حضرت شعرى گفت و آن موقع رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم در بدر بود.

مردى از مسلمانان به نام عميربن عدى بعد از شنيدن شعر او گفت: خدايا عهد مىكنم با تو اگر رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم را سلامت به مدينه برگردانى عصماء را بكشم، چون آن حضرت از بدر برگشت، عمير در يك شب به خانه آن زن آمد، ديد چند نفر از اطفالش دور او خوابيده اند و به يكى از آنها شير ميدهد، بچه را زا سينه او كنار كشيد و آنوقت نوك شمشير را بر سينه او گذاشت و فشار داد تا از پشت او بيرون آمد بدين وسيله او را عدام انقلابى كرد، آنگاه به مدينه برگشت و نماز صبح را با رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم خواند، حضرت پس از نماز به او گفت:

دختر مروان را كشتى عرض كرد: آرى پدر و مادرم فداى تو باد آيا قصاصى و انتقامى بر من است حضرت فرمود: لاينتطح فيها عنزان در اين كار حتى دو تا بز شاخ به شاخ نمى شوند، يعنى چيزى نيست كه قصاص و انتقام داشته باشد، اين كلمه اولين باز از آن حضرت شنيده شد آنگاه فرمود: هرگاه خواستيد به كسى نگاه كنيد كه خدا و رسول را در غيب يارى كرده نگاه كنيد به عميربن عدى.

عمير چون از محضر رسول الله برگشت ديد: پسران عصماء با كمك عده اى او را دفن مىكنند، گفتند: آيا تو او را كشته اى فرمود: آرى هرچه مىخواهيد بكنيد، به خدايى كه روحم در دست او است، اگر همه شما آن سخن را بگوييد كه او گفته بود، به همه تان با شمشير حمله مىكنم تا بكشم يا كشته شوم (238)

/ 260