مردم يمن كه به دست على بن ابيطالب عليه السلام اسلام آورد، حضرت ظاهرا بعد از جريان غدير خم، معاذبن جبل را (براى قضاوت) به يمن و حضرموت فرستاد و به وى فرمد: يا معاذ! تو پيش قومى مىروى كه از اهل كتابند و آنها از تو درباره كليدهاى بهشت خواهند پرسيد. به آنها بگو: كليدهاى بهشت لااله الاالله است كه همه چيز را پاره پاره كرده تا خداى عزوجل مىرسد كه خدا وآن حجابى نيست ؛هر كه روز قيامت آن را به طور اخلاص بياورد بر هر گناه ترجيح خواهد داشت: ان مفاتيح الجنة لااله الاالهل و آنهاتخرق كل شى ء حتى تنهتى الى الله عزوجل لاتحجب دونه من جاءبها يوم القيامة رجحت بكل ذنبگفتم: يا رسول الله اگر از چيزى سؤال كردند و مخاصمه نمودند و من در قرآن جوابى يافتم نه از شما چيزى شنديده ام چه كنم فرمود: به خدا تواضع كن كه تو را بلند گرداند و قضاوت نكن مگر با علم و يقين، اگر چيزى بر تو مشتبه شد بپرش و شرم نكن و مشورت نما و جهد كن، خداوند اگر در تو صدق بداند توفيقت مىدهد، اگر مطلبى بر تو مشتبه گرديد توقف كن تا تحقيق نمايى يا به من بنويس، از هواى نفس پرهيز كن كه آن قائد اشقيا به آتش است واهل رفق و مدارا باش (734)در تحفة الاحباب فرموده: معاذ از آن هفتاد نفرى است كه در عقبه حاضر شدند و رسول خدا صلّى الله عليه وآله او را با عبدالله بن مسعود عقد اخوت بست و او را در بعضى اراضى يمن قضاوت داد و از روايات معلوم مىشود كه او منحرف از اهل بيت عليهم السلام بود و از اصحاب صحيفه (735) بوده... كه با آن دو نفر و سالم و ابوعبيده جراح كه از اصحاب صحيفه بودند در حال مرگ ويل و ثبورگويان مردند، در تحف العقول ص 25 وصيتى از رسول خدا صلّى الله عليه وآله نقل شده كه به معاذ در وقت رفتن به يمن فرمود و در آخر آن آمده: معاذ! بدان كه محبوب ترين شمانزد من كسى است كه مرا روز قيامت ملاقات كند در وضعى كه در آن وضع ازمن جدا شده است اين كلام نيز حكايت از عاقبت بد معاذ دارد.