عبدالمؤمن بغدادى در مراصد الاطلاع گويد: تبوك شهركى است ميان وادى القرى و شام كه داراى آب و نخلستان است، و قلعه اى در آنجا بود كه اكنون خراب شده و همانجاست كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله در لشكركشى تاريخى به آنجا رسيد(677) خلاصه ماجرا آن است كه به مدينه خبر رسيد: روميان لشكريان فراوانى جمع كرده و قصد حمله به مسلمانان را دارند، و اكنون به بلقاء شام رسيده اند، رسول خدا صلّى الله عليه وآله تصميم گرفت بر آنها پيشدستى كند، ولى بعد از رسيدن به تبوك معلوم شد كه قضيه صحت نداشته و روميان چنان قصدى نكرده اند؛ ولى در مراصدالاطلاع (تبوك) گويد: رسول خدا صلّى الله عليه وآله چون به تبوك رسيد، ديد كه آنها متفرق شده و رفته اند، نقل دوم به نظر صحيحتر مىآيد.در هر حال: رسول خدا صلّى الله عليه وآله درماه رجب از سال نهم هجرت به تبوك تشريف برد. قبلا به قبائلى كه مسلمان شده بودند نامه نوشته وآنها را به جهاد در راه خدا تشويق مىكرد، از مهاجران و انصار و قبائل: تميم، طى، عطفان، بنى كنانه، مزينه، جهينه، و... سى هزار نفر آماده جهاد شدند. واقدى عدد مجاهدين را سى هزار و تعدا اسبان را ده هزار گفته است (678).فصل تابستان، موقع برداشت، محصول، هوا بسيار گرم بود، منافقان مردم را از رفتن منصرف كرده و مىگفتند: در اين هواى گرم كه از آسمان آتش مىبارد كجا مىرويد؟! قرآن در اين رابطه فرمود:... قالوا لاتنفرا فى الحر قل نار جهنم اشد حرا لوكانوا يفقهون (679).رسول خدا صلّى الله عليه وآله از مسلمانان براى تجهيز رزمندگان استمداد كرد، عثمان بن عفان اولين كسى بود كه ظرفهايى پر از نقره آورد و در محضر حضرت به زمين ريخت.حضرت چندين نفر را با آنها تجهيز كرد، عباس و طلحه و ديگران نيز پولهايى آوردند، بعضى از منافقان نيز به عنوان ريا و خودنمايى كمك مالى كردند، خداوند ظاهرا در اين رابطه فرمود: و ما منعهم ان تقبل منهم نفقاتهم الا انهم كفروا بالله و برسوله و لاياءتون الصلوة الا و هم كسالى و لاينفقون الا و هم كارهون (680)