يعقوبى در تاريخ خود مىگويد: روز احد زنان و اطفال درقلعه مدينه بودند، چون خبر شكست احد به مدينه رسيد يكى از يهود به كنار دروازه قلعه آمد و فرياد كشيد: امروز سحر باطل شد، بعد شروع كرد به بالا رفتن از قلعه حسان بن ثابت كه در جنگيدن مردى ناتوان و ترسو بود و رسول الله اجازه داده بود، كه در ميان زنان بماند، در آنجا بود، صفيه عمه رسول الله صلّى الله عليه وآله گويد: به حسان گفتم: يا حسان برو او را بكش الان خودش را به زنان مىرساند، حسان گفت: خدا تو را رحمت كند اى دختر عبدالمطلب اگر من اهل اين كار بودم با رسول الله به جنگ مىرفتم، چرا اجازه داده كه با زنان و اطفال بمانم!! صفيه گويد: شمشير كشيده، يهودى را كشتم، جسدش پاى ديوار قلعه افتاد، گفتم: حسان برو لباسهايش را بركن، گفت: حاجتى به لباس او ندارم، اين كار هم نتوانم كرد(383)بعضى اين جريان را در خندق نقل كرده اند. ناگفته نماند: حسان بن ثابت شاعر رسول الله صلّى الله عليه وآله است، در مدح آن حضرت و ذم كفار اشعار زياد گفته است شعر او درباره غدير خم مشهور است كه قبل از پراكنده شدن جماعت با اجازه رسول الله صلّى الله عليه وآله جريان ولايت على عليه السلام را به شعردرآورد:يناديهم يوم الغدير نبيهم بخم و اءسمع بالنبى منادياتا آخر، ولى حيف كه بد عاقبت شد و از اميرالمؤمنين عليه السلام كناره گرفت، او از جمله شايع كنندگان افك درباره عايشه بود كه بعد از نزول آيات سوره نور، او و عبدالله بن ابى و ام مسطح هر يك هشتاد تازيانه (حد قذف) خوردند.مرحوم مفيد در ارشاد تصريح كرده كه حسان از تخلف كنندگان از بيعت اميرالمؤمنين عليه السلام بود، و چون اشعار خود را درباره غدير خم ؛ يناديهم يوم الغدير نبيهم گفت: حضرت رسول صلّى الله عليه وآله به او فرمود: اى حسان تو ما را با زبانت يارى مىكنى از طرف روح القدس مؤيد باشى، لاتزال يا حسان مؤيدا بروح القدس مانصرتنا بلسانك (384)در سفينة البحار (حسان) آمده: حسان با آن كه اول از طرفداران اهل بيت بود، و در مدح آنها اشعارى گفت در اثر استمالت قوم و طمع به دنيا از آن ها برگشت و مخالف نص غدير شد، حتى گويند، على عليه السلام را هجوم و سب كرد، و دعايش كه گفته بود: و كن للذى عادى عليا معاديا به خودش برگشت.و نيز در بحار نقل كرده: چون اميرالمؤمنين عليه السلام قيس بن سعد را از مصر عزل كرد، قيس به مدينه آمد، حسان بن ثابت به ديدن او آمد و گفت: على بن ابيطالب تو را عزل كرد، حكومت از دستت رفت، اما خون عثمان كه او را كشته اى در گردن توست، قيس بن سعد گفت: اى كوردل و اى كور چشم به خدا اگر كشتن تو سبب بروز جنگ درميان دو قبيله نبود، گردنت را مىزدم، بعد او را از خود راند... بعد از رحلت رسول الله صلّى الله عليه وآله حسان انحراف شديدى از اميرالمؤمنين عليه السلام داشت، ويك مرد عثمانى بود، مردم را عليه امام و به يارى معاويه مىخواند. اللهم اجعل عاقبتنا خيرا.