جنگ تاريخى احد - از هجرت تا رحلت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

از هجرت تا رحلت - نسخه متنی

سید علی اکبر قریشی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جنگ تاريخى احد

پيكار احد در روز شنبه هفتم شوال از سال سوم هجرت اتفاق افتاد، احد كوهى است در يك فرسخى مدينه (341) كه به هيچ كوه ديگرى متصل نيست، از اين جهت احد خوانده شده كه معناى تنهايى مىدهد، جنگ تاريخى احد در كرانه آن واقع شد و هفتاد نفر از مسلمانان در آن شهيد شدند و رسول خدا صلّى الله عليه وآله به وضع معجزه آسايى نجات يافت وگرنه اسلام از بين رفته بود، ما ابتدا خلاصه آن را نقل كرده، بعد به تكه ها و نكته هاى آموزنده آن اشاره خواهيم كرد.

كفار مكه در بدر از مسلمانان شكست خورده بودند، شب و روز به فكر انتقام بودند، حدود دويست و پنجاه هزار درهم براى تجهيزات و لشكركشى فراهم كردند، و تقريبا معادل همان مبلغ را براى غرامت هفتاد اسيرى كه مسلمانان در بدر گرفته بودند، پرداخت كرده بودند اين است كه با عزمى راسخ به جمع آورى لشكر پرداخته و با سه هزار مرد جنگى راه مدينه را در پيش گرفتند.

عباس عموى پيغمبر جريان را توسط قاصدى به آن حضرت رسانيد و نوشت هر كارى كه مىتوانى بكن، آنها سه هزار نفر هستند، دويست اسب و سه هزار شتر و هفتصد نفر زره به تن دارند و غرق در سلاحند (342) پس از چند روز خبر حركت كفار در مدينه منتشر شد رسول خدا صلّى الله عليه وآله در مسجد شوراى جنگى تشكيل داد، اكثريت راءى دادند كه از مدينه خارج شده و در بيرون شهر با دشمن بجنگند، رسول خدا صلّى الله عليه وآله و عده اى نظرشان ماندن در شهر و دفاع در شهر بود، ولى راءى آن حضرت روز جمعه پس از اداى نماز جمعه حدود هزار نفر از شهر به طرف احد حركت فرمود و در ميان كوه احد كه به شكل نيم دائره است، پشت به كوه و رو به مدينه اردو زد و آماه جنگ شد، در وسط راه كه هنوز به احد نرسيده بودند، عبدالله بن ابى منافق، با سيصد نفر از منافقان و ضعيف الايمانها به مدينه برگشت و گفت: راءى: آن بود كه در شهر بمانيم و در آنجا بجنگيم، راءى مرا نپذيرفت و نظر كودكان را قبول كرد، جنگ در بيرون مدينه بى فايده است.

دو گروه از اوس و خزرج نيز خواستند برگردند، ولى خدا قلوب آن را محكم كرد و برنگشتند: اذ همت طائفتان منكم ان تفشلا والله وليهما... (343)بالاخره آن حضرت با هفتصد نفر راهى احد شدند.

در كنار احد تپه اى بود كه كوه عينين نام داشت، احتمال مىرفت كه در وقت جنگ دشمن از پشت آن حمله كند و مسلمانان به محاصره افتند، لذا حضرت پنجاه نفر كمان دار را به فرماندهى عبدالله بن جبير در آنجا گذاشت و با تاءكيد تمام فرمود: از خدا بترسيد و استقامت كنيد، اگر ديديد ما دشمن را شكست داده و تعقيب كرده و داخل مكه نموديم باز شما از اينجا حركت نكنيد تا فرمان من به شما برسد، و اگر ديديد دشمن ما را شكست داد و تا مدينه تعقيب نمود، باز شما از اينجا حركت نكنيد و از اين محل دفاع نماييد.

ابوسفيان، خالدبن وليد، را كه فرمانده سواره نظام دشمن بود، دستور داد و گفت: چون جنگ شروع شد شما از پشت كوه حمله كنيد تا مسلمانان در محاصره واقع شوند، در وقت شروع جنگ ده نفر از پرچمداران كفار به دست اميرالمؤمنين عليه السلام كشته شدند، مسلمين حمله را آغاز كردند، تنور جنگ شعله ور گرديد، فرياد، جنگ آوران، غبار معركه، صداى اسلحه، همه جا را پر كرد.

مشركان پا به فرار گذاشتند، خالدبن وليد از پشت كوه حمله را آغاز كرد، دفاع سرسختانه كمانداران و تيرهاى سوزان آنها مانع از پيشرفت خالد شد (344)خالد عقب نشينى كرد، در آن وقت مسلمانان شروع به غنيمت گيرى كردند، تيراندازان كوه عينين به فرمانده خود گفتند: ما نيز براى غنيمت برويم عبدالله گفت: از خدا بترسيد، رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمان داده كه ما از اينجا حركت نكنيم، گفتند: فرمان حضرت تا شكست كفار بود، الان كه كفار شسكت خورده ما بايد از غنيمت محروم نمانيم، اين را گفته و به تدريج از آن جا پايين آمدند، خالدبن وليد كه منتظر فرصت بود. دفعه دوم از پشت كوه حمله نمود، عبدالله بن جبير را با دوازده نفر كه مانده بودند شهيد كرد و از پشت بر مسلمانان تاخت، با آغاز حمله او، مسلمانان به محاصره افتادند فراريان دشمن برگشتند، وضع ميدان عوض شد، مسلمانان پابه فرار گذاشتند، در مدت كمى هفتاد نفر از آنها شهيد شدند.

رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم چون ديد كلاه جنگى را از سرش برداشت و با صداى رس فرياد كشيد: من رسول خدايم از و رسول به كجا فرار مىكنيد؟! اذ تصعدون ولا تلوون على احد والرسول يدعوكم فى اخريكم (345)

با رسول خدا صلّى الله عليه وآله جز تنى چند نماند، از جمله على بن ابيطالب عليه السلام و ابودجانه (سماك بن خرشه) كه بسختى از آن حضرت دفاع مىكردند، در اين جنگ دشمن حتى از سنگ اندازى استفاده كرد، يكى از آن سنگها به صورت رسول الله صلّى الله عليه وآله اصابت نمود، دندانهاى جلو آن حضرت شكست، حلقه هاى آهنين كلاه جنگى در صورت مباركش فرو رفت، يكى از مسلمانان كه با دندان خود تكه آهن را از استخوان آن حضرت بيرون مىكشيد، دندانش شكست، آن حضرت ناچار چند روز وضوى جبيره مىگرفت.

اميرالمؤمنين عليه السلام و ابوجانه پس از ساعتها جنگ و دلاورى توانستند رسول خدا صلّى الله عليه وآله را از گودالى كه در آن افتاده بود بيرون آورده و به بالاى كوه احد(كه اكنون زيارتگاه است) برسانند، تا از تيراندازان و سنگ اندازان دشمن در امان باشد.

دشمن ديگر بدن شهداء را پاره پاره (مثله) كرد، جنازه حمزه در اين امر بيشتر از ديگران صدمه ديد، على بن ابيطالب عليه السلام 70 زخم برداشت، دشمن در كوه مسلمانان را تعقيب نكرد، فراريان در كوه احد به طرف آن حضرت برگشتند، ابوسفيان به اردوگاه خود برگشت، و بسوى مكه حركت نمود، اصحاب رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم به آن حضرت خبر آوردند، كه قريش به طرف مكه در حركتند حضرت پس از اطمينان از رفتن دشمن، از كوه پايين آمد، و به نماز شهدا پرداخت و آنگاه به مدينه مراجعت فرمود (346)

نتايج ناگوار شكست احد از قبيلب ضعف روحيه مسلمانان، سمپاشى منافقان، دسيسه بازى يهود، كمتر از شكست احد نبود لذا حدود پنجاه و سه آيه در سوره آل عمران در اين زمينه نازل گرديد، تا آن عواقب ناگوار را جبران نمايد، اينك به نكاتى و ايثارهايى در رابطه با جنگ احد اشاره مىكنيم.

/ 260