علامه امينى در الغدير از ابن ابى الحديد نقل مىكند: ابوسفيان پس از به خلافت رسيدن عثمان بن عفان، در احد بر سر قبر حمزه رضوان الله عليه آمده و با لگد به قبر حمزه مىزد و مىگفت: اباعماره سر از خاك بردار حكومتى كه براى آن با شمشير به جان هم افتاديم الان در دست بچه هاى ماست و با آن بازى مىكنند(392)و نيز در همانجا نقل كرده: ابوسفيان در منزل عثمان گفت: حالا كه بعد از ابوبكر و عمر، خلافت به تو رسيد، آن را مانند توپ بازى دست به دست كن و اركان آن را از بنى اميه قرار بده، اين فقط پادشاهى است، من نمى دانم بهشت و جهنم يعنى چه!آرى ابوسفيان اين چنين بود، و شعارهاى: اعل هبل و نحن لنا العزى و لاعزى لكم از او گذشت كه در پايين كوه احد شعار شرك و كفر مىداد، امروز در مكه معظمه بزرگترين بازار و خيابان آن، شارع ابى سفيان نام دارد، عمارها، ياسرها، سميه ها،... از ياد فراموش شده ولى ابوسفيان زنده است، زيرا كه تا زنده بود بر مزار بت پرستى اشك مىريخت و در مجلس عثمان، بهشت و جهنم را مسخره كرد و نيز يكى از از خيابانهاى مكه شارع لهب نام دارد، به صاحب مسافرخانه كه نامش ابوسليمان بود گفتم: اى ابوسليمان چرا نام خيابان مكه را شارع ابولهب گذاشته اند؟!! گفت: چه كنيم مكه شهر او بوده است، در آن شهر مقدس اگر بگرديد، خواهيد ديد در يكى از پس كوچه ها هم نوشته است: شارع فاطمه الزهرا آرى در منطق وهابيهاى مزدور بايد نام فاطمه در پس كوچه ها باشد ولى نام ابوسفيانها در شوارع بزرگ.