نماز استسقاء
در سال ششم مردم مدينه دچار قحطى و بى آبى شديد شدند، ماه رمضان همان سال رسول خدا صلّى الله عليه وآله نماز استسقاء خواندند (532) نماز استسقاء چنان كه فقهاء فرموده اند دو ركعت است مانند نماز عيد، كه در ركعت اول پنج قنوت و در ركعت دوم چهار قنوت دارد و در اول هر قنوت تكبير گفته مىشود.مستحب است كه مرم سه روز روزه بگيرند و در روز سوم به مصلى رفته نماز استسقاء بخوانند و روز سوم دوشنبه باشد اگر نشد از چهار شنبه روز گرفته و در جمعه نماز روند، امام جماعت بعد از نماز رداى خويش پشت رو كرده و به شانه مىاندازد، بالاى منبر رفته، روبه قبله صد مرتبه با صداى بلند الله اكبر مىگويد، بعد به طرف مردم دست راست متوجه شده صد مرتبه با صداى بلند سبحان الله مىگويد، بعد به طرف چپ به مردم متوجه شده صد مرتبه با صداى بلند لااله الاالله مىگويد، بعد به مردم روكرده، صد مرتبه الحمدالله، مىگويد، آنگاه دست بلند كرده و با مردم شروع به مردم و با عجز و الحاح ازخدا طلب ياران مىكنند...مرحوم مجلسى در بحار از انس بن مالك نقل كرده: مردم برعهده رسول الله صلّى الله عليه وآله به قحطى گرفتار شده، و گفتند: يا رسول الله باران ناياب شده، درختان خشكيده، حيوانات تلف شدند، مردم گرفتار قحطى گشتند، ازخداى عزوجل براى ما فلان بطلب.فرمود: در فلان روز براى استسقاء بيرون شويد و با خود صدقاتى بياوريد در روز موعود آن حضرت با مردم به مصلى بيرون رفتند، حضرت در جلو ايستاده دو ركعت با مردم نماز خواندند، آن حضرت در نماز عيدين و استسقاء در ركعت اول حمد و سوره اعلى و در دوم حمد وسوره غاشيه مىخواندند. آنگاه روبه مردم كرده و رداى خويش را پشت رو فرمود تا قحطى به فراوانى برگردد، بعد زانو بر زمين زد و دست به درگاه پروردگار دراز نمود، و تكبير گفت، و بعد فرمود: اللهم اسقنا و اغثنا غيثا مغيثا، و حيا ربيعا، غدقا مغدقا عاما هنيئا مريئا مريعا و ابلا شاملا مسبلا مجلجلا دائما دررا نافعا غير ضار عاجلا غير رائث اللهم تحيى به البلاد و تغيث به العباد و تجعله بلاغا للحاضر منا و الباد اللهم انزل فى ارضنا زينتها و انزل عليها سكنها اللهم انزل علينا من السماء ماء طهورا تحيى به بلدة ميتا واسقه مما خلقت انعاما و اناسى كثيرا (533)انس گويد: ازمحل نماز حركت نكرده بوديم كه تكه هاى ابر در هوا پيدا شده و به هم پيوستند آن وقت هفت شبانه روز مرتب باران باريد، مردم شكايت آمدند كه يا رسول الله صلّى الله عليه وآله زمين غرق شد، خانه ها ويران گرديد، راهها قطع شدند از خدا بخواهيد كه باران را تمام فرمايد، حضرت كه در منبر بود تبسم فرمود به طوريكه دندانهاى مباركش ديده شد، اين تبسم به علت سرعت ملامت انسان بود، بعد دست به درگاه خدا برداشت كه:اللهم حوالينا و لاعلينا، اللهم على رؤس الضراب و منابت الشجر و بطون الاودية و ظهور الاكامپروردگارا بر اطراف ما بباران نه بر ما، خدايا بر تپه ها و بر باغها و دره ها و جنگلها بباران، انس بن مالك، گويد: ابرها از مدينه كنار رفتند، و در اطراف شهر حلقه زدند، بالاى شهر به صورت دائره از ابر خالى شده فقط بر اطراف مىباريد.در بعضى روايات آمده: چون مدينه به صورت چادرى درآمد، و باران فقط بر اطراف مىباريد، رسول خدا صلّى الله عليه وآله خنديد تا دنهايش آشكار گرديد، فرمود: خدا به عمومى ابوطالب رحمت كند، اگر زنده بود، از دين اين وضع چشمش روشن مىشد، كيست كه شعر او را بر ما بخواند، على بن ابيطالب عليه السلام برخاست و گفت: يا رسول الله صلّى الله عليه وآله گويا اين شعر پدرم را اراده فرموده اى كه در تعريف شما فرموده است:
و ابيض يستسقى الفهام بوجهه
تلوذ به الهلاك من آل هاشم
كذبتم و بيت الله يبزى محمد
و نسلمه حتى نصرع حوله
و نذهل عن انبائهم والحلائل
ثمال اليتامى عصة للارامل
فهم عنده فى نعمة و فواضل
و لما نقاتل دونه و نناضل
و نذهل عن انبائهم والحلائل
و نذهل عن انبائهم والحلائل