سمهودى در وفاءالوفاء، ج 1، ص 310، و حلبى در سيره، ج 3، ص 501 گفته اند: حكم اظهار در سال ششم هجرت نازل گرديد، اظهار آن است كه: شخصى در نزد دو نفر عادل از روى عمد به زنش بگويد: تو بر من مانند پشت مادرم هستى انت على كظهر امى.اين كار در جاهليت يكى از طلاقها بود كه براى اذيت زن اين سخن را مىگفتند و از زن كنار مىشدند چون به عقيده شان ديگر زن بر آنها حرام شده بود.قرآن مجيد از اين كار نهى كرد و آن را چيز منكر و ناپسند خواند و اگر كسى اين كار را بكند زنش بر او حرام مىشود، يا بايد به زنش طلاق رسمى بدهد و از او جدا شود و يا كفاره بدهد، و به زنش برگردد، كفاره اش آزاد كردن يك برده و در صورت ميسر نبودن دو ماه پى در پى روزه گرفتن و گرنه طعاد دادن به شصت نفر فقير است و اگر هيچ يك از اين دو كار را نكند حاكم شرع او را زندانى مىكند، تا يكى از دو را انجام دهد، پنج آيه از اول سوره مجادله كه در اين رابطه نازل شده است چنان كه خواهد آمد.امين الاسلام طبرسى در مجمع البيان نقل كرده: زنى به نام ثعلبه دختر خوليد شوهرش از او كام خواست و او امتناع كرد، شوهرش در خشم شده و گفت: حالا كه امتناع كردى انت على كظهر امى آنگاه از گفته خويش پشيمان گرديد، و چون اظهار از طلاق اهل جاهليت بود به زنش گفت: به گمانم تو ديگر براى من حرام شدى.زن گفت: اين طور نگو، اول به محضر رسول خدا صلّى الله عليه وآله برو و از او مطلب را بپرس شوهرش كه اوس بن صامت نام داشت گفت: من از رسول خدا صلّى الله عليه وآله شمرمم مىآيد، گفت: اجازه بده من بروم، گفت: مانعى ندارد برو و بپرس، زن محضر رسول الله صلّى الله عليه وآله آمد، عايشه در منزل مشغول شستن سرش بود، زن گفت: يا رسول الله صلّى الله عليه وآله شوهرم اوس بن صامت مرا در جوانى ام گرفته، آن وقت صاحب مال و خانواده بودم واكنون كه مال مرا خورده و جوانيم را از بين برده و خانواده ام متفرق شده اند و عمرم زياد شده، با من ظهار كرده و بعد نادم شده است آيا راهى هست كه لطف فرمايى و با آن راه باز به زندگى خود برگرديم!حضرت فرمود: چنين مىدانم كه بر او حرام شده اى، زن داد و بيداد كرد كه يا رسول الله صلّى الله عليه وآله! به خدايى كه بر تو قرآن فرستاده است، او طلاق به زبان نياورده و او پدر فرزندان من است و از همه بيشتر دوستش مىدارم. حضرت باز فرمود: اين طور مىدانم بر او حرام شده اى، در رابطه با كار تو فرمانى از خدا نيامده است، او مرتب از حضرت مىخواست و هر دفعه كه حضرت مىفرمود: بر او حرام شده اى، فرياد مىكشيد و مىگفت بى چارگى و حاجتم را به خدا شكايت مىبرم، خدايا چيزى بر پيامبرت نازل فرما، و اين اولين ظهار در اسلام بود.عايشه شروع به شستن قسمت ديگر سرش كرده بود كه زن گفت: اى رسولخدا صلّى الله عليه وآله در كار من نظرى كن خدا مرا فداى تو كند، عايشه گفت: سخن كوتاه كن، آيه چهره رسول الله صلّى الله عليه وآله را نمى بينى حالت نزول وحى است كه پيامبر خدا در حال بى خبرى از دنياست، و چون حالت وحى منقضى شد، حضرت به زن فرمود: برو شوهرت را نزد من بياور.چون اوس بن صامت محضر آن حضرت آمد، حضرت آيات: قد سمع الله قول التى تجادلك... را (كه خواهد آمد) براى او خواند، آنگاه به وى فرمود: آيا مىتوانى برده اى آزاد كنى يا رسول الله قيمت برده گران است درآن صورت همه اموالم مىرود و من كم ثروتم، فرمود: آيا مىتوانى دو ماه پى در پى روزه بگيرى گفت: يا رسول الله صلّى الله عليه وآله اگر در روز سه بار غذا نخورم چشمم چنان كم نور مىشود كه مىترسم كور باشم، فرمود: آيا مىتوانى شصت مسكين را طعام دهى گفت: نه والله مگر آنكه ياريم كنيد، حضرت فرمود: من پانزده صاع (45 كيلو) طعام به تو كمك مىكنم و دعا مىنمايم كه خدا بركتت دهد، آنگاه پانزده صاع طعام به او داد و دعاى بركت كرد، مردكفاره داد و به زنش برگشت (542) آيات نازله به قرار ذيل اند:قد سمع الله قول التى تجادلك فى زوجها و تشتكى الى الله و الله يسمع تحاوركما ان الله سميع بصير الذين يظاهر منكم من نسائهم ما هن امهاتهم ان امهاتهم الا اللاتى ولدنهم و انهم ليقولون منكرا من القول و زورا و ان الله لعفو غفور و الذين يظاهرون من نسائهم ثم يعودون لما قالوا فتحرير رقبة من قبل ان يتماسا ذلكم توعظون به والله بما تعلمون خبير فمن لم يجد فصيام شهرين متتابعين من قبل ان يتماسا فمن لم يستطع فاطعام ستين مسكينا ذلك لتؤمنوا بالله و رسوله و تلك حدود الله و للكافرين عذاب اليم (543)خدا شنيد سخن زنى را كه درباره شوهرش با تو چانه مىزد و به خدا شكايت كرد، خد گفتگوى شما دو نفر را مىشنيد كه خدا شنوا و بيناست آنان كه با زنان خود اظهار مىكنند، آن زنان مادران آنها نيستند، مادران آن ها زنانى هستند كه آنها را زاييده اند، آنها سخن ناپسند و باطل مىگويند خداوند بسيار عفو كننده و آمرزنده است، آنان كه با زنان خود اظهار مىكنند وسپس به زنان خويش برمى گردند (به مقاربتى كه برخود حرام كرده اند) حكمشان آزاد كردن يك برده است پيش از آنكه با هم نزديكى كنند، با اين كار موعظه مىشويد (كه ديگر چنين كارى نكنيد) خداوند به آنچه مىكنيد داناست، هر كه برده پيدا نكند، وظيفه اش دو ماه روزه است، پى در پى (اقلا 31 روز پى در پى باشد) پيش از آنكه با هم مقاربت كنند، هر كه نتواند وظيفه اش طعام دادن به شصت نفر مسكين است اين براى آن است كه به خدا و رسولش ايمان بياوريد، حدود خدا اينها است و كافران را عذاب اليم هست.