بسم الله الرحمن الرحيم من محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله الى هوذة بن على، سلام على من اتبع الهدى و اعلم دينى سيظهر الى منتهى الخف و العافر فاسلم تسلم و اجعل لك ما تحت يديك (577)منظور از خف پاى شتر و از حافر پاى اسب يعنى دين من به زودى غالب مىشود و گسترش مىيابد به هر جا كه پاى شتر واسب رسيده است و آن خبر از گسترش اسلام و از اخبار غيبى است، جمله اخير حاكى است كه در صورت اسلام آوردن در حكومت خودت ابقاء خواهى شد.سليط بن عمرو چون نامه حضرت را به هوذه رسانيد، او را احترام كرد و از نامه حضرت استقبال نمود و به طور كلى رد نكرد و به حضرت چنين نوشت: آنچه به آن دعوت مىكنى بهتر و نيكوتر است، من شاعر و خطيب قوم خويش هستم، عرب از موقعيت من مىترسد، بعضى از كار را به من واگذر كن تا پيرو تو شوم (گويا منظورش جانشينى حضرت بود) آنگاه به سفير حضرت جايزه اى داد و بر او لباسهايى پوشانيد.سليط محضر رسول الله صلّى الله عليه وآله آمد، نامه هوذه را بر آن حضرت خواند، حضرت فرمود: اگر تكه زمينى هم از من بخواهد (ظاهرا به طور جانشينى و خلافت) به او نمى دهم، خودش و حكومتش بر باد شود، آنگاه كه حضرت از فتح مكه برگشت جبرئيل خبر آورد، كه هوذه از دنيا رفته است، حضرت فرمود: از يمن كذابى خروج مىكند و ادعاى نبوت مىنمايد و كشته مىشود. اين سخن پيامبر (578) اشاره به مسيلمه كذاب بود كه در زمان حضرت خروج كرد وبعد از حضرت كشته شد.