سريه عبدالله بن جحش - از هجرت تا رحلت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

از هجرت تا رحلت - نسخه متنی

سید علی اکبر قریشی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سريه عبدالله بن جحش

در ماه رجب كه پنجمين ماه از سال دوم هجرت بود، رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم عمه زاده خود (144) عبدالله فرزند جحش را فرمانده فوجى كرد و او را به طرف مكه ماءمور نمود و فرمود: دو ورز بعد از رفتن نامه اى كه نوشته ام بازكن و به آنچه در آن است عمل نما، او با افراد خود دو روز راه رفت، آنگاه نامه حضرت راگشود، ديد نوشته است: تا نخله (145) برو و در آنجا بمان تا اخبار قريش را كه به تو مىرسد به من گزارش كنى.

عبدالله به ياران گفت: فرما رسول الله چنين است، گفتند: قبول داريم گفت: پس هر كه رغبت به شهادت دارد با من بيايد، همه با هم رفتند تابه نخله رسيدند، در آنجا كاروانى از طائف به مكه مىرفت كه بار چرم و كشمش داشت، چهار نفر از اهل مكه به نامهاى: عمروبن حضرمى و حكم بن كيسان و عثمان بن عبدالله و مغيرة بن عبدالله محافظ آن كاروان بودند. يكى از ياران عبدالله، به نام واقدبن عبدالله سرش را تراشيده بود، اهل كاروان از ديدن او به اشتباه افتاد و گفتند: اينها براى عمل عمره آمده اند، لذا از آنها خطرى بر ما نيست، سلاح بر زمين گذاشته و به استراحت پرداختند.

آن روز آخرين روز ماه رجب بود، عبدالله با يارانش به مشورت نشست ؛ گفتند: اگر اينها را بكشيم در ماه حرام كشته ايم كه جنگ در آن حرام است و اگر نكشيم امشب وارد مكه مىشوند، ديگر به چنگ ما نخواهند افتاد بالاخره تصميم بكشتن آنها گرفتند، واقد بن عبدالله تيرى انداخت و عمروبن حضريم را كشت عثمان بن عبدالله و حكم بن كيسان تسليم شده و امان خواستند، مغيرة بن عبدالله نيز فرار كرد، آنها كاروان رامصادره كرده و به محضر رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم آوردند.

حضرت فرمود: به خدا من شما را امر به جنگ در ماه حرام نكرده ام، لذا كاروان را و دو اسير را همچنان نگاه داشت و نگرفت، عبدالله بن جحش و ياران او از كار خود نادم شدند، و فكر كردند كه بدبخت شده اند، كفار قريش سر و صدا راه انداختند كه محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم حرمت ماه حرام را از بين برده است در اين رابطه آيه 217 از سوره بقره نازل گرديد:

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير و صد عن سبيل الله و كفر به المسجد الحرام و اخراج اهله منه اكبر عندالله و الفتنة اكبر من القتل.

از تو درباره ماهى كه كارزار در آن حرام است مىپرسند: بگو: كارزار در آن، گناهى بزرگ و بازداشتن از راه خدا و كفر ورزيدند به او و بازداشتن از مسجدالحرام (: حج) وبيرون راندن اهل آن از آنجا، نزد خدا (گناهى) بزگتر وفتنه (:شرك) از كشتار بزرگتر است...

و چون آيه نازل شد، حضرت هم كاروان را قبول كرده و هم فديه دو تا اسير را ميان مسلمانان تقسيم كرد(146) و آن وقت دو ماه به جنگ بدر مانده بود. بانزول اين آيه هم جواب مشركان داده شد و هم كار گروه عبدالله بن جحش تصحيح گرديد.

ناگفته نماند: سياست رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم كه به عبدالله گفت: بعد از دو روز نامه را بازكرده و بخوان از سياستهاى عجيب است.

/ 260