در ماه رجب كه پنجمين ماه از سال دوم هجرت بود، رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم عمه زاده خود (144) عبدالله فرزند جحش را فرمانده فوجى كرد و او را به طرف مكه ماءمور نمود و فرمود: دو ورز بعد از رفتن نامه اى كه نوشته ام بازكن و به آنچه در آن است عمل نما، او با افراد خود دو روز راه رفت، آنگاه نامه حضرت راگشود، ديد نوشته است: تا نخله (145) برو و در آنجا بمان تا اخبار قريش را كه به تو مىرسد به من گزارش كنى.عبدالله به ياران گفت: فرما رسول الله چنين است، گفتند: قبول داريم گفت: پس هر كه رغبت به شهادت دارد با من بيايد، همه با هم رفتند تابه نخله رسيدند، در آنجا كاروانى از طائف به مكه مىرفت كه بار چرم و كشمش داشت، چهار نفر از اهل مكه به نامهاى: عمروبن حضرمى و حكم بن كيسان و عثمان بن عبدالله و مغيرة بن عبدالله محافظ آن كاروان بودند. يكى از ياران عبدالله، به نام واقدبن عبدالله سرش را تراشيده بود، اهل كاروان از ديدن او به اشتباه افتاد و گفتند: اينها براى عمل عمره آمده اند، لذا از آنها خطرى بر ما نيست، سلاح بر زمين گذاشته و به استراحت پرداختند.آن روز آخرين روز ماه رجب بود، عبدالله با يارانش به مشورت نشست ؛ گفتند: اگر اينها را بكشيم در ماه حرام كشته ايم كه جنگ در آن حرام است و اگر نكشيم امشب وارد مكه مىشوند، ديگر به چنگ ما نخواهند افتاد بالاخره تصميم بكشتن آنها گرفتند، واقد بن عبدالله تيرى انداخت و عمروبن حضريم را كشت عثمان بن عبدالله و حكم بن كيسان تسليم شده و امان خواستند، مغيرة بن عبدالله نيز فرار كرد، آنها كاروان رامصادره كرده و به محضر رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم آوردند.حضرت فرمود: به خدا من شما را امر به جنگ در ماه حرام نكرده ام، لذا كاروان را و دو اسير را همچنان نگاه داشت و نگرفت، عبدالله بن جحش و ياران او از كار خود نادم شدند، و فكر كردند كه بدبخت شده اند، كفار قريش سر و صدا راه انداختند كه محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم حرمت ماه حرام را از بين برده است در اين رابطه آيه 217 از سوره بقره نازل گرديد:يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير و صد عن سبيل الله و كفر به المسجد الحرام و اخراج اهله منه اكبر عندالله و الفتنة اكبر من القتل.از تو درباره ماهى كه كارزار در آن حرام است مىپرسند: بگو: كارزار در آن، گناهى بزرگ و بازداشتن از راه خدا و كفر ورزيدند به او و بازداشتن از مسجدالحرام (: حج) وبيرون راندن اهل آن از آنجا، نزد خدا (گناهى) بزگتر وفتنه (:شرك) از كشتار بزرگتر است...و چون آيه نازل شد، حضرت هم كاروان را قبول كرده و هم فديه دو تا اسير را ميان مسلمانان تقسيم كرد(146) و آن وقت دو ماه به جنگ بدر مانده بود. بانزول اين آيه هم جواب مشركان داده شد و هم كار گروه عبدالله بن جحش تصحيح گرديد.ناگفته نماند: سياست رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم كه به عبدالله گفت: بعد از دو روز نامه را بازكرده و بخوان از سياستهاى عجيب است.