ابوذر غفارى و تبوك - از هجرت تا رحلت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

از هجرت تا رحلت - نسخه متنی

سید علی اکبر قریشی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابوذر غفارى و تبوك

ابوذر غفارى صحابى بزرگ كه در جيش تبوك شركت كرده بود، شترش از رفتن بازماند و چون از او خبرى نشد، اصحاب گفتند: يا رسول الله ابوذر نيز برگشت، فرمود: فكرش را نكنيد، اگر در او خيرى باشد، خدا او را به زودى به شما مىرساند. آن حضرت اين سخن را درباره هر متخلف مىفرمود، و چون شتر ابوذر به حال نيامد، ابوذر بار او را بر دوش خويش گرفت و به راه افتاد، اصحاب حضرت او را از دور ديده و گفتند: يا رسول الله صلّى الله عليه وآله مردى در راه ديده مىشود كه به تنهايى مىآيد فرمود: ظاهرا ابوذر است. چون نزديك شد، گفتند ابوذر است.

حضرت فرمود: به او آبى دهيد كه تشنه است. فورا به او آب دادند ولى ديدند ابوذر با خود آب همراه دارد. حضرت فرمود: ابوذر آب دارى و تشنه هستى عرض كرد: بلى يا رسول الله صلّى الله عليه وآله پدر و مادرم فداى تو باد، وقتى كه مىآمدم در گودال سنگى آبى ديدم كه شيرين و گوارا بود، با خود گفتم از اين آب نخواهم خورد مگر بعد از آنكه حبيبم رسول خدا صلّى الله عليه وآله بخورد. حضرت پس از ديدن آن خلوص و ايثار فرمود: اى ابوذر خدا تو را رحمت كند، تنها زندگى مىكنى، تنها مىميرى، تنها مبعوث مىشوى، تنها به بهشت داخل مىشوى، قومى از اهل عراق به اين سعاتت مىرسند كه مباشر غسل و تجهيز و نماز و دفن تو مىشوند: يا اباذر رحمك الله تعيش وحدك و تموت وحدك و تبعث وحدك، و تدخل الجنة وحدك، يسعدبك اقوام من اهل العراق يتولون غسلك و تجهيزك و الصلاة عليك و دفنك (684)

اين خبر غيبى بعد از آن حضرت در وقتى به وقوع پيوست كه خليفه سوم عثمان بن عفان بيت المال را تاراج مىكرد و دامادها و اقوام خويش از بنى اميه را در دريايى از پول مردم غرق مىنمود. كعب الاحبارهاى يهودى را طرف مشورت خويش قرار داده بود. ابوذر بر خليفه خروشيد و او را به باد انتقاد گرفت و فرمود از راه رسول خدا صلّى الله عليه وآله و سنت و فرسنگها فاصله گرفته اى.بالاخره بعد ازچند تبعيد در آخر به دست خليفه به ربذه در وادى صفراء تبعيد شد و در آنجا از فقر و تنگدستى از دنيا رفت. او به زن و غلامش فرمود: چون من از دنيا رفتم در كنار راه بايستيد، اولين كاروانى كه مىآيد به آنها خبر دهيد كه مردى از اصحاب رسول خدا صلّى الله عليه وآله در اين صحرا مرده است، او را تجهيز كنيد. آن دو چنين كردند كاروانى كه از مكه به عراق مىرفت، در آن عبدالله بن مسعود و مالك اشتر بودند.آنها پياده شده و ابوذر را تجهيز كرده و دفن نمودند. بر ابوذر غفارى گريستند و از جنايت خليفه عثمان بن عفان ياد كردند و بر عاملان آن پيشامد نفرين نمودند. بدين طريق خبر رسول خدا صلّى الله عليه وآله كه درباره ابوذر فرموده بود به وقوع پيوست.

/ 260