قضاى عمل عمره - از هجرت تا رحلت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

از هجرت تا رحلت - نسخه متنی

سید علی اکبر قریشی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قضاى عمل عمره

در ماجراى حديبيه خوانديم كه در معاهده نوشته شده بود: حضرت در آن سفر از حديبيه برگردد و درسال لعدى براى عمره به مكه بيايد چون ماه ذوالقعده از سال هفتم هجرى داخل شد حضرت به اصحابش فرمود آماده عمل عمره باشند و كسى از حاضران در حديبيه،تخلف نكند همه آنها آماه شدند به جز آنان كه در خيبر شهيد شده و يا به اجل خود مرده بودند، گروهى نيز بر آنان پيوست كه عدد آنها به دو هزار نفر رسيد.

به دستور حضرت مقدارى سلاح، كلاه جنگى، زره، نيزه و صد راءس اسب آماده كردند، چون به ذوالحليفه رسيد، محمد بن مسلمه را ماءمور وسائل جنگى و بشيربن سعد را ماءمور اسبان كرده و از پيش فرستاده، بعضى از اصحاب گفتند: يا رسول الله صلّى الله عليه وآله در عهد نامه شرط شده كه فقط سلاح مسافر يعنى شمشيرها در كمر و در غلاف خواهيم داشت. حضرت فرمود: ما اين سلاح و اسبان را به حرم داخل نخواهيم كرد ولى در نزديك ما خواهند بود كه اگر كفار حركتى كردند سلاح و اسب در دسترس ما باشد.

محمدبن مسلمه با اسبان به مرالظهران رسيد، بعضى از اهل مكه وى را در آنجا ديدند و از محمدبن مسلمه جريان را سوال كردند گفت: رسول خدا صلّى الله عليه وآله فردا انشاءالله در اين منزل خواهد بود و آنگاه ديدند سلاح بسيار در معيت بشيربن سعد است. آنها به سرعت به مكه آمده جريان را به قريش اطلاع دادند قريش هراسان شده گفتند: به خدا ما خلاف عهد نكرده ايم، ما در پيمان خود باقى هستيم محمد چرا به جنگ ما آمده است!!

سپس مكرزبن حفص را به نمايندگى به محضر آن حضرت فرستادند، حضرت فرمود: ما فقط با سلاح مسافر داخل خواهيم شد او به اهل مكه خبر آورد كه محمد صلّى الله عليه وآله طبق عهدنامه بدون سلاح داخل خواهد شد.

اهل مكه، مسجدالحرام و اطراف آن را براى آن حضرت و يارانش تخيله كردند و به كوهها رفتند و گفتند: نمى خواهيم او و يارانش را ببينيم، به قولى در كنار دارالندوة صف كشيدند، تا حضرت و اصحابش را تماشا كنند، به هر حال: آن حضرت از طرف حجون داخل مكه گرديد و عبدالله بن رواحه زمام مركب وى را گرفته مىكشيد، آن حضرت سواره طواف كرد و سواره بين صفاو مروه سعى نمود و چون به حجرالاسود مىرسيد با عصايى كه در دست داشت استلام حجر مىكرد.

پس از آنكه سعى هفتم درمروه به پايان رسيد و تقصير كردند، دستور كشتن قربانيها را داد، هفتاد قربانى در كنار مروه ذبح گرديد بلال بن رياح مؤذن رسول الله به دستور آن حضرت بالاى كعبه رفت و اذان گفت و آن بر مشركان بسيار گران آمد حتى بعضى گفتند: خوب شد پدرم مرد و اين صداها را بر فراز كعبه نشنيد، و آنگاه كه حضرت مشعول طواف بود، عبدالله بن رواحه زمام مركبش را گرفته چنين مىخواند:




  • خلوا بنى الكفار عن سبيله
    قد انزل الرحمان فى تنزيله
    كما ضربناكم على تنزيله
    ضربا يقيل الهام عن مقيله



  • خلوا فكل الخير فى رسوله
    نضربكم ضربا على تاءويله
    ضربا يقيل الهام عن مقيله
    ضربا يقيل الهام عن مقيله



يا رب انى مؤمن بقيله (619)

عمربن الخطالب از اين اشعار ناراحت شده، گفت: عبدالله بن رواحه!؟ حضرت فرمود: يا عمر من شعر او را مىشنوم، عمر ديگر چيزى نگفت، چون عمل عمره تمام شد، حضرت دويست نفر از ياران خود را به بطن ياءجج كه اسبان و سلاح در آنجا بود فرستاد، تا آن ها ازسلاح و اسبان نگهبانى كرده، بقيه براى عمل عمره به مكه بيايند، اين دستو ر عملى گرديد.

ظاهرا تا آمدن آنها، قريش بتهاى خود را به كوه صفا و مروه برگردانده بودند در اين كار از آن حضرت كسب تكليف شد، فرمودند مانعى نيست كه با وجود اصنام در صفا و مروه، عمل سعى انجام داده شود.

مرحوم طبرسى در مجمع البيان فرموده: از امام صادق عليه السلام روايت شده كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله با مشركان شرط كرده بود كه به وقت عمل عمره، بتها را بردارند، مردى از اصحاب آن حضرت مشغول كارى بود، وقتى به سعى برگشت كه بتها را در جاى خود گذاشته بودند، در اين رابطه آيه: ان الصفا، والمروة من شعائر الله فمن حج البيت او اعتمر فلا جناح عليه ان يطوف بهما (620) نازل گرديد.

به هر حال چون سه روز تمام شد، سهيل به عمرو و حويطب بن عبدالعزى، به محضر آن حضرت آمده گفتند: سه روز تمام شده، از مكه خارج شويد، حضرت به ابورافع فرمود: در ميان مردم اعلام كند، كه آماده حركت شوند، و كسى تا شب در مكه نماند، خودش نيز سواره شده ودر منزل سرف كه در ده ميلى مكه بود اردو زد(621).

و بدين طريق آيه شريفه: لقد صدق الله رسوله الرؤيا بالحق لتدخلن المسجد الحرام ان شاءالله آمنين محلقين رؤسكم و مقصرين لاتخافون فعلم مالم تعلموا فجعل من دون ذلك فتحا قريبا (622)

قبل از عمره قضا خيبر فتح گرديد، اسلام كاملا محكمتر شد و آنگاه از موضع قدرت عمل عمره انجام گرفت، و على الظاهر، رسول خدا صلّى الله عليه وآله به عمربن الخطاب فرمودند: اين است تعبير خوابى كه ديه بودم و تو در حديبيه آن قدر هياهو راه انداختى.

/ 260