رسول خدا صلّى الله عليه وآله از عهد شكنى مطلع مىشود - از هجرت تا رحلت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

از هجرت تا رحلت - نسخه متنی

سید علی اکبر قریشی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رسول خدا صلّى الله عليه وآله از عهد شكنى مطلع مىشود

چون جريان به رسول الله صلّى الله عليه وآله گزارش شد، حضرت يك هياءت چهار نفرى مركب از سعدبن معاذ، سعدبن عباده، عبدالله بن رواحه و خوات بن جبير را ماءمور تحقيق اين كار كرد و فرمود: اگر ديديد گزارش راست است به من بفهمانيد تا سبب ضعف روحيه مردم نشود و اگر معلوم شد كه به عهد خويش وفا دارند، علنى گزارش كنيد.

آن چهار نفر چون به قبيله بنى قريظه آمدند، آنها را در حال آماده شدن يافتند، پيمان خويش را شكسته بودند و گفتند: مابين ما و محمد صلّى الله عليه وآله پيمانى وجود ندارد، سعد بن عباده آنها را به باد فحش گرفت آنها مقابله به مثل كردند، سعدبن معاذ گفت: فحششن نده، اين پيشامد بالاتر از فحش است، آنگاه به محضر رسول خدا صلّى الله عليه وآله آمدند و گفتند: يهود پيمان خويش را شكسته و آماده حركت به طرف مدينه مىشوند، اين خبر بالاخره شايع شد و سبب خوف و اضطراب بيشتر مسلمانان گرديد، به هر حال يهود بنى قريظه نيز به يارى احزاب شتافتند، قرآن مجيد صحنه را چنين ترسيم مىكند.

اذ جاءوكم من فوقكم و من اسفل منكم و اذ زاغت الابصار و بلغت القلوب الحناجر و تظنون بالله الظنونا، هنالم ابتلى المؤمنون وزلزلوا زلزالا شديدا (510)

ياد آريد كه عده اى از دشمن از بالا و از شرق مدينه آمدند،(عطفان و بنى قريظه، و بقاياى بنى نضير) و از پايين و طرف غرب مدينه و از ناحيه مكه آمدند (قريش و قبائل پيرو آنها) ياد آريد كه چشمها خيره شد و جز نگاه به طرف دشمن كارى نمى توانست، قبلها به طپش افتاد بطورى كه نزديك بود به حنجره ها برسد، منافقان و مريض القلبها گمانهاى بد برده و مىگفتند: كار اسلام تمام است، كافر بزودى غلبه خواهند كرد، شرك عنقريب عود مىكند. مؤمنان در آزمايش عجيبى قرار گرفتند و به شدت متزلزل شدند.

و اذ يقول المنافقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله الا غرورا و اذا قالت طائفة منهم يا اهل يثرب لامقام لكم فارجعوا و يستاءذن فريق منهم التى و يقولون ان بيوتنا عورة و ماهى بعورة ان يريدون الا فرارا (511)

منافقون و آن هايى كه ايمان ثابت نداشتند مىگفتند: خدا و رسول نعوذبالله ما را فريفته اند، او به ما خبر از پيروزى داد ولى اين طور به دام دشمن گرفتار آمديم و يا عده اى نيز براى فرار از معركه به حضرت مىگفتند: خانه هاى ما بى حفاظ است شايد بنى قريظه حمله كنند، بعضى نيز مىگفتند: ماندن در مقابل دشمن بى فائده است او حتما غالب خواهد شد پس به شهر برگشته و براى خويش چاره اى پيدا كنيد.

/ 260