سال دوم هجرت با بيم و اميد و سراسر مبارزه و تشريع بعضى از احكام و پيروزى اسلام، به پايان رسيد و با آمدن ماه ربيع الاول سال سوم آغاز گرديد، اينك اهم پيشامدهاى آن را بررسى مىنماييم، در شب چهاردهم ربيع الاول (320) كعب ابن اشرف آن يهودى خطرناك و مرموز به دستور رسول خدا صلّى الله عليه وآله كشته شد، و اسلام و مسلمين از شر او آسوده شدند، جريان به قرار ذيل است:آن يهودى خطرناك از قبيله طى ء و مادرش از يهود بنى نضير بود، كشتار مشركاندر معركه بدر بر وى بسيار گران آمد زيرا اسلام قوت گرفت و خطر بر يهود نزديك تر شد، كعب به دنبال جريان بدر به مكه رفت، و مشركان مكه را عليه رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم تحريك نمود، و عامل مؤثرى در به وجود آمدن جنگ احد بود، از مدينه برگشت، رسول خدا صلّى الله عليه وآله فرمود: كيست شركعب بن اشرف را از من دور كند، او خدا و رسولش را مىآزارد.محمد بن مسلمه گفت: يا رسول الله مىخواهى او را بكشم فرمود: آرى گفت: اجازه بفرماييد با بعضى درباره اين جريان تبادل نظر كنم فرمود: بكن، محمد با چند نفر از مسلمانان از جمله سلطان بن سلامه و ابونائله و حارث بن اوس كه برادر رضاعى كعب بن اشرف بود و ابوعبس بن جبير مشورت كرد آنها تصميم گرفته و نزد كعب بن اشرف رفتند.محمدبن مسلمه به كعب گفت: من مىخواهم مطلبى را با تو در ميان بگذارم به شرط آن كه به كسى نگوئى، گفت: باشد بگو، گفت: آمدن اين شخص (رسول الله صلّى الله عليه وآله) به مدينه براى ما بلائى شد، عرب همگى ما را دشمن داشتند، رابطه ما با آن ها قطع گرديد، اهل و عيال ما ضايع شد، خودمان به مشقت افتاديم، كعب گفت: من از اول اينها را به تو گفته بودم.در اينجا ابونائله به او گفت: مىخواهم مقدارى طعام به ما بفروشى و چون قيمت آن را ندارم در نزدت گروگان مىگذاريم، آيا حاضرى در اين رابطه به ما كمك كنى گفت: اگر بعضى از زنانتان را نزد من رهن بگذاريد، مانعى ندارد. ابونائله گفت: اين امكان ندارد، تو زيباترين عرب هستى، زنان به تو عشق مىورزند و ما رسوا مىشويم. گفت: پسران را رهن بدهيد، گفت: اين هم دشوار است كه مورد دشنام و فحش تو واقع ميشوند و گويند: براى مقدارى طعام رهن گذاشته شده اند، اين بر ما عار است، وليكن ما در نزد تو اسلحه رهن مىگذاريم، غرض ابونائله آن بود كه كعب از آوردن سلاح مشكوك نشود، كعب قبول كرد، آنها براى آوردن سلاح برگشتند.جريان را به رسول الله صلّى الله عليه وآله گفته و به طرف قلعه كعب راه افتادند حضرت آنها را تا بقيع بدرقه كرد، و دعايشان فرمود و خود در بقيع به انتظار نشست، آنها چون به كنار قلعه رسيدند، ابونائله او را صدا كرد، كعب تازه عروسى كرده بود، زنش گفت: كجا مىروى من احساس مىكنم كه از اين صدا خون مىريزد؟گفت: او برادر من محمدبن مسلمه و برادر رضاعى من ابونائله است و بامن كار دارند، جوانمرد، را اگر شب به طرف نيزه هم دعوت كنند اجابت مىكند، اين را بگفت و از قلعه پايين آمد، ساعتى با آن ها صحبت كرد، و با هم قدم مىزند تا به شعب العجوز رسيدند، ابونائله گفت: من تا امروز عطرى به اين خوبى نديده ام، بگذار سر تو را ببويم، چنددفعه اين كار را كرد و در آخر سر كعب را محكم گرفت و گفت: بزنيد دشمن خدا را، ياران ابونائله شمشير فرود آوردند، در آخر محمد بن مسلمه دشنه اى بر او زد و كارش تمام شد.اين دشمن خدا به وقت كشته شدن چنان فرياد كشيد كه همه اهل قلعه بيدار شده و بر پشت بامها آتش روشن كردند، آنگاه سركعب را از تن جدا كرده (321) و حارث بن اوس را كه زخمى شده بود برداشته و به سوى مدينه راه افتادند.حضرت در بقيع منتظر آمدن آنها بود و چون ديد در انجام ماءموريت موفق شده اند خدا را شكر كرد و بر آنها دعاى خير فرمود، آنها با كمال افتخار سر بريده كعب را در محضر آن حضرت به زمين انداختند، فرداى آن شب يهود از شنيدن اين جريان بسيار بيمناك شدند و حضرت فرمود: به هر كس از مردان يهود دست يافتيد بكشيد من ظفرتم به من رجال اليهود، فاقتلوه (322).در رابطه با جريان يهود و موضعگيرى آنها در براندازى اسلام، در ذكر غائله بنى قينقاع مفصلا صحبت كرديم و اينكه رسول خدا صلّى الله عليه وآله خودش دستور قتل كعب را صادر فرمود و شب در بقيع به انتظار نشست، كاملا قابل دقت است، محارب و مفسد بايد از بين برود، آزاد گذاشتن او مساوى با حذف اسلام و سلب امنيت جامعه است.يهود امروز نه تنها خوب نشده بلكه بدتر هم شده است، جريان فلسطين و امثال آن شاهد صدق اين مدعا است آنچه قرآن راجع بع اين نفرين شده ها و مغضوب عليهم فرموده هميشگى است، دشمنى آنها با اسلام ريشه در تاريخ آنها دارد، نفرين بر مسلمان نمايانى كه زير بغل يهود را گرفته و از سقوطش جلوگيرى مىكنند، امروز اگر مسلمانان بخواهند بر يهود بتازند بايد از روى كشته هاى ملك حسين، آل سعود، حسنى مبارك، ياسر عرفات، و امثال آنها بگذرند. آرى آنها براى دولت غاصب يهود شايد از آمريكا با ارزشتر باشند.