كفار از ديدن خندق به حيرت افتاده بودند هر روز عده اى به فرماندهى بعضى به كنار خندق مىآمدند، ولى كارى نمى توانستند بكنند، ابوسفيان، خالدبن وليد، عمروبن عاص، هبيرة بن وهب، عكرمة بن ابى جهل، و ضرار بن الخطاب هر يك در روزى فرماندهى حمله را به عهده گرفتند، ولى كارى از پيش نبردند. خلاصه آنكه كفار حدود بيست و پنج روز در آن طرف خندق ماندند و جنگ فقط با تيراندازى و سنگ اندازى بود و مدافعان مسلمان به نحو احسن از پلها و از خندق دفاع مىكردند، در اين بين بن به نقل حلبى و ديگران نوفل بن عبدالله بن مغيره كه مىخواست با اسب خويش ازخندق بجهد، در خندق افتاد مسلمانان او را سنگباران كردند، او گفت: مرا با طريقى كه بهتر از اين باشد بكشيد، دراين بين على بن ابيطالب صلوات الله عليه داخل خندق شد و با شمشير او را دو تكه كرد، كفار كسى را نزد رسول الله صلّى الله عليه وآله فرستادند كه جسد نوفل را به ما بدهيد، در مقابل دوازده هزار درهم بگيريد، حضرت فرمودند: نه در لاشه او خيرى هست و نه در قيمت او، لاشه را به آنها بدهيد كه او خبيث الجسد، و خبيث الديه است (512) ولى ديگران گفته اند: كه نوفل با عمر بن عبدود و ديگران باهم از خندق به آن طرف جهيدند.