در سال هفتم هجرى براى آن حضرت منبرى سه پله ساختند كه بالاى آن خطبه خواند، جابربن عبدالله گويد: رسول خدا صلّى الله عليه وآله به وقت خطبه خواندن بر تنه درخت خرمايى، تكيه مىكرد، زنى از انصار گفت: يا رسول الله من غلامى دارم نجار است بگويم براى شما منبرى بسازد كه در آن خطبه بخوانيد؟ فرمود: آرى، غلام براى آن حضرت منبرى ساخت كه سه پله داشت (يعنى دو پله و يك محل نشستن) روز جمعه بر منبر خطبه خواند، تنه درخت خرما از مفارقت حضرت مانند پچه گريه كرد (و صدا از آن شنيده شد) حضرت پايين آمد و دست بر آن ماليد تا آرام شد... چون در عصر بنى اميه مسجد را تغيير دادند، ابى بن كعب آن درخت را به خانه برد و نگاه داشت تا پوسيد و از بين رفت (623)ابن شهر آشوب در مناقب، ج 1، ص 90، تصريح كرده كه اين مطلب از امام سجاد عليه السلام نيز نقل شده است. آرى آن از مصاديق تكوينى آن حضرت بود، به حكم و ان من شى ء الا يسبح بحمده ولكن لاتفقهون تسبيحهم (624)، اين جمادات شعور دارند و همه عقل هوشمند و نزد ما نامحرمان خاموش هستند. ناگفته نماند اين قضيه كاملا مشهور و حتى به اشعار عرب و عجم نيز راه يافته است.