در روز فتح مكه، رسول خدا صلّى الله عليه وآله تا نماز ظهر و عصر در مسجد نشست مردان به محضرش آمده و بيعت مىكردند، و چون نوبت زنان رسيد كاسه اى از آب خواست و دست مباركش را در آن آب داخل كرد، بعد فرمود: من با زنان دست نمى دهم، هر كس كه مىخواهد بيعت كند دست در اين كاسه فروبرد. آنگاه آيه بيعت را كه آيه 12 ازسوره ممتحنه است براى آنها خواند. ما آن را از مجمع البيان خلاصه مىكنيم.رسول خدا صلّى الله عليه وآله به وقت بيعت زنان در صفا بودند، عمربن الخطاب پايين تر از وى قرار داشت. از جمله زنان، هند زن ابوسفيان و شكافنده جگر حمزه و مادر معاويه و زناكالر مشهور بود، كه به شدت خويش را پوشيده بود تا حضرت وى را نشناسد. رسول خدا صلّى الله عليه وآله فرمود: با من بيعت مىكنيد كه كسى را به خدا شريك قرار ندهيد الا تشركن بالله شيئا هند گفت: چيزى شرط مىكنى كه به مردان شرط نكردى و شرط بيعت آنها فقط اسلام و جهاد بود.حضرت فرمود: و اينكه سرقت نكنيد و لاتسرقن هند گفت: ابوسفيان مردى بخيل است من از مال او زياد برداشته ام نمى دانم حلال است يا نه. ابوسفيان گفت: همه را بر تو بخشيدم. حضرت او را شناخت و فرمود تو هند دختر عقبه هستى گفت: آرى ؛ پيامبر خدا ازگذشته درگذر خدا از تو درگذرد. (يقينا آن وقت طوفانى در قلب رسول الله صلّى الله عليه وآله پيدا شد ولى مىبايست به خاطر اسلام تحمل كند)حضرت ادامه داد: و اينك زنا نكنيد ولا تزنين هند گفت: مگر زن آزاد زنا مىدهد؟! عمربن الخطاب شروع به خنديدن كرد؛ زيرا كه در گذشته با هند رابطه نامشروع داشت (و شايد از اين جهت نيز مىخنديد كه مىدانست آن روسياه به عدد موهاى سرش زنا داده است) رسول خدا صلّى الله عليه وآله فورا از جريان گذشت و فرمود: و اينكه فرزندان خويش را نكشيد ولا تقتلن اولادكن هند گفت: ما در كودكى تربيتشان كرديم شما در بزرگى آنها را كشتيد. اين سخن اشاره به كشته شدن پسرش حنظله بود كه در بدر به دست على عليه السلام به درك رفت، عمربن الخطاب با قهقه خنديد، حضرت نيز تبسم فرمود.و چون حضرت فرمود: و اينكه بهتانى نياوريد: ولا تاءتين ببهتان هند گفت: والله بهتان كار قبيحى است، تو به كمال و مكارم اخلاق امر مىكنى. سپس آنگاه كه فرمود: در هيچ كار خوبى مخالفت پيامبر ننماييد؟ هند گفت: منظور آن استكه مخالفت نكنيم بدين طريق زنان دست در كاسه كردند و بيعت عملى گرديد.