ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد علی انصاری قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پسر حنيف آيا سزاوار است كه من از خويشتن بهمين پسنده كنم كه درباره ام پيشواى مومنان گفته شود و با مردم در سختيهاى روزگار شركت نگردد، و در ناگواريهاى زندگى پيشاهنگ آنان نباشم؟ آيا رسم رياست و سلطنت همين است كه ملت بسوز و گداز، و من در ساز و نواز باشم نه چنين است) مرا براى اين نيافريده اند كه در خوردن طعامهاى پاكيزه (و پوشيدن جامه هاى نيكو از آنچه كه بشر براى آن آفريده شده است سرگرمم سازد، چونان چارپاى بندئى كه تمام همتش بعلف مصروف و يا همچون حيوان رها شده كه شغلش چريدن بين دو دستش ميباشد، آن حيوان بيخبر از اينكه چه قصدى برايش دارند (و او را براى چه روزى ميپرورانند) به پر كردن شكم از علفهايش سرگرم است (آيا خوب است كه على هم اينطور باشد) مگر مرا اينطور بيهوده و سر خود واميگذارند، من چرا بدون فكر و انديشه كشاننده ريسمان گمراهى و رهسپار وادى سرگردانى باشم (و يا چرا همچون انبياء و اولياء براه حق روان نباشم) گويا گوينده شما را مينگرم كه گويد اگر خوراك پسر ابيطالب اين باشد، البته سستى و ناتوانى او را از برابرى با دليران تهمتن، و رزم دادن با گردان لشگر شكن باز ميدارد (اين گوينده ظاهر نگر سخت در اشتباه اس
ت، و از قواى روح و نيروى ايمان كه در اثر رياضت و بندگى پروردگار بدست مى آيد بسيار دور و بيخبر است او را از من بگوئيد): دانسته باش كه چوب درخت دشتى (كه روى خارا روئيده، و به آفتاب سوخته و جز از باران آب نميگيرد بسى) سخت تر است و درختهاى سبز و خرم (كه باغستانها كنار جويبارها روئيده است بسيار كم دوامتر و) پوستشان نازكتر است (آن) گياهها ديمى (را بنگريد كه چسان) شراره آتشش فروزانتر و خاموشيش ديرتر است (بشر نيز چنين است هر چه پرورشش در نعمت و نازكتر و رنجش بيشتر، درشتى استخوان، قوت دل، نيروى بدن، آتش خشم، و اخگر شجاعتش شرر بارتر است، مگر رسول خدا نبود كه اينهمه در خوراك و پوشاك امساك كرده، از فرط گرسنگى سنگ بر شكم مى بست، معذلك از تمامى مردمان در ميدان جنگ بدشمن نزديكتر بود) پيوستگى من نيز با رسول خدا صلى الله عليه و آله همچون نخلى از نخل، و دستى از بازو است، (نيروى ايمان و دلاورى من تا آن اندازه است كه) اگر تمامى عرب پشت به پشت هم داده (همدست و همداستان) بكين و پيكار من كمر بربندند، سوگند با خداى كه من (پشت بمعركه نكرده و) از آنان رخ نتافته، و در صورت بدست افتادن فرصت بر آنان ميتازم (و همه را در راه خدا گردن ميزنم
، نشدنى است كه على از پيكار در راه حق و حقيقت دمى بر آسايد) زودا كه با تمامى توان و توشم بكوشم تا زمين را از اين مردك وارون و كالبد نگون بپردازم (و معاويه را به دوزخ در اندازم، و اين كوشش را ادامه خواهم داد) تا اينكه كلوخ از ميان دانه درو شده به يك سوى شود (و گندم اسلام از ريگ كفر و نفاق پاك و مجزا گردد).

اى دنيا (ى غدار على را با زيور و زيب تو التفاتى نيست، و از شتر شوكتت سوارى نميخواهد) از من دور شو كه مهارت آويخته بر كوهانت ميباشد، من از چنگالهاى دران و (مخوف) و از بندهاى (فريب و غرور) تو جستم و رستم، و از در افتادن در لغزشگاههايت كناره گرفتم (شهباز عرش پرواز شكار مگس نشود، و رادمرد بلند همت بزال سپيد ابروئى چون تو دل نسيرد) چه شدند كسانيكه تو آنان را با مكر و بازيت باز نشان دادى؟ كجايند آنانكه با زيور و و زيبت گمراهشان ساختى؟ (بنگر تا نشانت دهم كه آنان در چه حالى هستند) اين آنانند كه اكنون گروگان گورها، و در برگرفته شدگان لحدها هستند (آن سرهاى پر نخوت و غرورى كه از بالش اطلس و ديبا عار داشت خاك شدند، و گردشان را باد بدريا ريخت) اى دنيا تو چه بندگانى را كه به آرزويشان دادى، و چه امتهائى را كه به پرتگاهها در افكندى و (چه) پادشاهانى را كه بدست نابودى در سپرده، و آنهارا در گردابهاى بلا و سختى فرود آوردى، آنهم در هنگاميكه هنگام فرود آوردن و بازگشتن (آنان از اريكه سلطنت و پايگاه دولت و عزت) نبود، سوگند با خداى اگر تو شخصى ديدنى و كالبدى يافتنى بودى البته حدود خداى را درباره آن بر تو جارى ميساختم (
و دمار از روزگارت بر مى آوردم) واى كه تا چه اندازه پرتگاههاى تو گود است، و هر كه پاى در آن پرتگاه نهاد لغزيد، و هر كه در درياهاى پر تشوير و طوفانت سوار شد غرق گرديد، هر آنكه از بندهاى نيرنگت كناره گزيد توفيق- (رستگارى) يافت، و آنكه از چنگال تو بسلامت جست باكى از تنگى خوابگاهش نداشته، و جهان نزدش چونان روزى است كه سپرى شدنش رسيده است. (اى زال محتال) از من دور باش، سوگند با خدا (ئى كه جان على در قبضه قدرت او است) كه من دستخوش (فريب و مكر) تو نخواهم شد تا خوارم گيرى، و مهارم را با تو نخواهم گذارد تا مرا (بهر جا خواهى) بكشى، بخداى سوگند ميخورم سوگندى كه خواست خداى را در آن به يك سو مينهم كه نفس خويش را چنان رياضت دهم، و تربيت كنم (كه جهانيان را مبهوت و مات سازم بطورى) كه اگر قرص نان كه قابل خوردن باشد يا بد از شادى بشكفد، و از نانخورش بنمك پسنده كند، و چشمه چشم را واميگذارم (و از خوف خدا بقدرى ميگريم) تا چون چشمه كه آبش كاهش يافته است از اشگ تهى گردد، آيا سزاوار است كه شكم حيوان چرنده از آنچه ميچرد پر شود، و بپهلو در افتد، و گله گوسفند از علف و گياهش سير گرديده به آرامگاهش برود و على (عليه السلام) همچون چارپايان
خوش بخورد (و خوش بخسبد) چشم على روشن باد كه پس از ساليان دراز (يكه بنام فرد كامل بشريت زندگانى كرده است) بچارپايانى كه بصحرا رها و حيواناتى كه بچرا سرگرم اند اقتدا كند. خنك آن جائيكه باداى آنچه كه پروردگارش بر او واجب كرده بكوشد، و بهنگام دشوارى شكيب ورزد، در شب (كه موجودات تمام بخواب ناز و اختر غماز گرم چشمك است او) خواب را كنار گذارد (و با سوز و گداز براز و نياز با پروردگارش پردازد) تا اينكه چرت و خواب بر وى چيره آيد آنگاه فرش از زمين، و بالش از دستش سازد (و.... را همرنگ و داخل نمايد) در گروهى كه ديدگانشان را از بيم (سختى) معادشان بيدار، و پهلوهايشان را از بسترها بر كنار و لبهايشان به آهستگى بذكر پروردگارشان گويا است، از بسيارى استغفار و طلب آمرزش گناهانشان را از هم پاشيده اند (و آنها را مبدل بثواب نموده اند، قرآن كريم سوره 58 آيه 22 فرمايد:) اولئك حزب الله، الا ان حزب الله هم المفلحون حزب و گروه خداى اينانند، هان بدانيد كه حزب خداى رستگارانند. بنابراين اى پسر حنيف تو نيز از خدا بترس (و بدرد دل بينوايان برس، و از پيشوايت پيروى كرده، پرى پايبند دنيا و عيش و نوش آن مباش) و با چند قرص نانت بساز تا سبب رهائيت
از آتش دوزخ گردد.

/ 305