4ـ مقوّمات فرهنگ غربى و تقابل آن با فرهنگ اسلامى - نظریه سیاسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نظریه سیاسی اسلام - نسخه متنی

محمد تقی مصباح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4ـ مقوّمات فرهنگ غربى و تقابل آن با فرهنگ اسلامى

ملاحظه شد كه تفكر اومانيسم نهايتاً به سكولاريزم و ليبراليزم ختم مى شود و اين دو عناصر اصلى فرهنگ
غرب را تشكيل مى دهند. اين كه تذكر داده مى شود كه مواظب باشيد فرهنگ غربى هجوم نياورد و فرهنگ شما را
تاراج نكند، منظور چنين فرهنگى است كه دستاورد آن ليبراليزم و سكولاريزم است.

اين فرهنگ در مغرب
زمين رواج پيدا كرد و همراه با پيشرفت هاى صنعتى و تكنولوژيكى جاذبه هاى گسترده اى در ميان جوامع
مختلف بشرى ايجاد كرد و كشورهاى ديگر نيز كم و بيش تحت تأثير اين فرهنگ قرار گرفتند; زيرا همان طور كه
انديشمندان جامعه شناس معتقدند، با صدور تكنولوژى غرب فرهنگ غربى نيز صادر شد.

اين واقعيّتى است كه
كشورهاى در حال رشد و توسعه بايد دقّت و توجه لازم و كافى به آن داشته باشند.

در اينجا اين سؤال مطرح مى شود كه آيا مى توان تكنولوژى را بدون پذيرش فرهنگ پذيرفت؟

البته بحث در
اين موضوع مجال ديگرى مى خواهد، اما اجمالاً بايد گفت كه تاكنون همراه با صدور تكنولوژى غرب فرهنگ
غربى نيز به ساير كشورها صادر شده است و كم و بيش تمام جوامع انسانى از اين فرهنگ اثر پذيرفته اند،
حتى جامعه اسلامى ما و كشورهاى اسلامى نيز از اين فرهنگ بى بهره نمانده اند.

(البته اين تلازم خارجى
در اثر بى مبالاتى در حفظ ارزشهاى اصيل اسلامى بوده، نه اين كه تفكيك آنها امكان نداشته است.)

متأسفانه امروزه شاهد التقاطها و اختلاطهايى در سطوح مختلف روشنفكران هستيم كه زمينه هاى تفكر
التقاطى فرهنگ اسلامى با فرهنگ الحادى غربى را فراهم كرده است.

منتها اين اختلاط در سطوح مختلف
تفاوت دارد:

در بعضى موارد فرهنگ غالب فرهنگى غربى است و اسلام كم رنگ شده است و در مواردى ديگر،
اسلام جلوه و صبغه بيشترى دارد; ولى متأسفانه فرهنگ غربى جوّ فرهنگى غبارآلود و مه آلودى را ايجاد
كرده است و جوّ فرهنگى شفّاف اسلام ناب در هيچ جاى دنيا بوضوح ديده نمى شود.

به اعتقاد ما مهمترين فضايى كه مى تواند و بايد فرهنگ اسلامى را شفاف كند و غبار فرهنگهاى بيگانه را
از آن بزدايد، فضاى فرهنگى جمهورى اسلامى ايران است و چون چنين توانى در اين نظام وجود دارد و مردم
براى اسلام و فرهنگ اسلامى از همه چيز خود گذشتند، انقلاب اسلامى به عنوان بزرگترين خطر براى فرهنگ
غربى مطرح است; چنانكه چندى پيش رئيس بخش تحقيقات مؤسسه سياست هاى خاور نزديك واشنگتن اظهار داشت:

«جمهورى اسلامى ايران يك خطر عقيدتى با بُرد جغرافيايى منحصر به فرد است».

بديهى است آنچه آنها از آن
مى ترسند و آن را خطر جدّى براى خود مى دانند، خطر اقتصادى نيست; چون اقتصاد آنها از اقتصاد ما قوى تر
است. همچنين خطر نظامى نيست، چون آنها سلاحهاى مرگبارى را در اختيار دارند كه نمونه آنها در كشورهاى
ديگر موجود نيست.

آنها از نيروى نظامى اى برخوردار هستند كه مانند آن در ساير كشورها، نه از نظر
كميّت و نه از نظر كيفيّت، وجود ندارد; بلكه آنها از توانايى فكرى ، عقيدتى و فرهنگى جمهورى اسلامى
ايران وحشت دارند كه صراحتاً مى گويند جمهورى اسلامى ايران خطرى با بُرد جغرافيايى نامحدود و منحصر
به فرد است. اين آن چيزى است كه موجب خطر براى جامعه غربى شده است.

از اين رو، بدون وقفه تلاش مى كنند
كه اين نظام را تضعيف كنند و به صراحت بيان مى دارند كه نظام ولايت فقيه نظامى است كه نمى توان در آن
نفوذ كرد، مگر اين كه ولايت كه محور نظام است سرنگون شود.

5ـ روحانيّت و مؤلفه هاى ساختارى فرهنگ اسلامى

آنچه جوهر فرهنگ اسلام را تشكيل مى دهد خدامحورى در مقابل انسان محورى است، بر اين اساس در اينجا اين
بحث مطرح مى شود كه آيا بايد خدا را ملاك ارزشها دانست يا خواسته هاى انسانى را؟

آيا حاكميّت واقعى
از آن خداست و يا از آنِ انسانها؟

آيا جايگاه اصلى فكر، انديشه، سياست، حقوق و ساير شؤون زندگى ما
متعلق به خداست يا مربوط به هوسهاى انسانهاست؟

/ 331